نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 263
ليكن ايمان به حقوق طبيعى براى فهم ديگر دستاوردهاى قانون بسنده نيست
و آن از دو جهت است:
اوّل- حقوق طبيعى مجموعهاى از اصول ماندگارى است كه
مردم در آن با يكديگر اختلاف دارند و مكتب ناتوراليسم نوين آن را مختصر كرده است
تا جايى كه آن را در چند كلمه خلاصه نموده، و آن گونه كه دكتر كاتوزيان مىگويد:
«مكتبهاى قرن بيستم از اين بلند پروازى دست كشيدهاند و حقوق طبيعى
را محدود به چند قاعده كلّى كرده و ساير قواعد زندگى را تغييرپذير و مولود تحوّلات
اجتماعى دانستهاند. [1]»
اينها عبارتند از قواعدى كه ذوقِ سليم و عقل بدانها اعتراف دارد،
همچون احترام به زندگى و آزادى و كرامت انسانى. اين اصول از نظر عقلى پذيرفته شده
و در نيازهاى اجتماعى سودمند، به شمار رفتهاند. [2]
چنانكه لوفور/Le Fur استاد فرانسوى آن را محدود به سه قاعده «احترام به تعهداتى كه
آزادانه پذيرفته شده» و «جبران خسارتى كه بر خلاف حق به ديگرى وارد آمده» و
«احترام به قواى عمومى» كرده است [3]، در حالى كه
«استاملر/Stammler » حقوقدان آلمانى عدالت را اصلى بنيادين مىشمارد، ليكن معتقد است
كه اين عدالت، متناسب با شرايط، تفاوت مىيابد. او معتقد است هر جامعهاى به دو
چيز نيازمند است:
قواعدى براى احترام به حقوق ديگران و قواعدى براى هميارى، كه البتّه
تحقّق اين دو هدف متناسب با تفاوت در زمان و مكان، متفاوت مىگردد. او معتقد است
اصولى كه فلاسفه آنها را جاودانه مىپندارند هرگز جاودانه نيستند، بلكه متناسب با
شرايط، تغيير مىيابند، آرى آنچه جاودانه است همان «عدالت» و انتظار محقّق شدن آن
است؛ عدالتى كه در هر جامعه گونهاى از قوانين مناسب را به ارمغان مىآورد.
[4]