نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 262
- 2- نقد حقوق طبيعى
حقوق طبيعى برابر است با حقوق اخلاقى و با ايمان به عقل انسان، به
سان يك انسان و بدور از تفاوتهاى نژادى، يا طبقاتى و يا حتّى تفاوتهاى علمى. بدين
ترتيب- در صورت اجرا- بزرگترين دستاورد انسانى تحقّق مىيابد، و معروف است كه: وحى
خداوندى بر رسولان نازل شده است تا آدمى را به فطرت او يعنى عقلش بازگرداند. ليكن
حقوق طبيعى- كه بيانگر اين الگوهاى والا و اصول جاودانه است- گاهى دستخوش درهم
آميختگى مىشود و از آن بهره نادرست گرفته مىشود، چنانكه «هابز» به عقل كلّى
اعتراف دارد كه به گفته او در حكومت حاصل مىآيد (عقل حكومت) و نيز «هگل» كه حكومت
را بت مىكند و نيز ماترياليسم تاريخى كه نزد «كارل ماركس» مىيابيم.
از اين رو حقوق طبيعى بايد از درهم آميختگى بدور باشد تا بتواند در
جدا كردن عدالت حقيقى از عدالت دروغين نقش خويش را ايفا كند و آن گونه كه «تناگو»
مىگويد: براى آنكه نظريه حقوق طبيعى از هرگونه انحرافى سالم بماند بايد از هرگونه
در آميختگى ميان عقل خالص و هرگونه عملكرد مشخّص انسانى دورى گزيد، خواه عقل
قانونگذار در هر حكومتى باشد، يا در حكومت حاكم، يا عقل يكى از فلاسفه، يا عقل يكى
از مفسران عقايد دينى، يا سياسى. [1]
در جلد اوّل اين مجموعه پيرامون اين مفهوم بحث كردهايم كه عقل، ضامن
فهم حق و درك وحى و پايدارى زندگى است و اينكه رسالت اسلامى آمده است تا عقل بشر
را از خواب غفلت بيدار كند، چنانكه عقل را گواهى بر جزئيات شريعت گرفته است.