«او خدايى است كه معبودى جز او نيست، داناى آشكار و نهان است، و
او رحمان و رحيم است. او خدايى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالك اصلى اوست،
از هر عيب منزّه است، به كسى ستم نمىكند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است،
قدرتمندى شكست ناپذير، كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند، و شايسته
عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شريك براى او قرار مىدهند! او خداوندى است
خالق. آفرينندهاى بىسابقه، و صورتگرى (بىنظير)؛ براى او نامهاى نيك است؛ آنچه
در آسمانها و زمين است تسبيح او مىگويند؛ و او عزيز و حكيم است.»
دريافت ما از اين «اسماء» (و يا نامها) چيست؟ با ژرفانديشى در آنها
در مىيابيم كه آنها مفاهيم كمالى هستند كه اگر در انسانى تجلّى يابند جايگاهِ
پسنديدهاى را براى او رقم مىزنند. آنها همان دانش، قدرت، رحمت، سلام، امنيّت،
سيطره، عزّت، جبر (سازگارى)، صنع، جمال و حكمت، هستند. آيا اينها مفاهيمِ كمالى
نيستند كه انسان در طلب آنهاست؟ آيا اينها همه وسايل نزديكى به خدا نيستند؟ چرا كه
عالم از جاهل به خدا نزديكتر است: