نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 202
دوم- عدالت
مفهوم عدالت اين است كه در حقوق مردم داد در پيش بگيرى و چيزى از آن
نكاهى و حقوق هر بُعدى از زندگى را رعايت كنى كه اينها همه از ارزش ايمان
برمىخيزند.
پس مادامى كه انسان به خداوند سبحان ايمان دارد، و به آنچه آفريده و
به هر حقّى در جهان معترف است در حقيقت به حق و حرمت مردم اعتراف دارد و پيشاپيش
به وفادارى نسبت به اين حق متعهّد است، چنانكه به حقّ پيكر، روح و عقلش اعتراف
دارد و به حقّ همه نيازها- آن قدر كه بايد- معترف است (براى مثال: خوراك، نوشيدنى،
مسكن، امور جنسى، رفاهى و ...).
اين همان عدالتى است كه افلاطون آن را بر عالم مُثُل حاكم مىداند و
ناگزير بايد در زمين به اجرا درآيد، و ارسطو آن را نخستين ارزش از ارزشهاى سهگانه
خود (در كنار عقل و عشق) مىشمارد. و شايد عدالت همان مقصود اپيكور از زندگى
متعادل باشد، چه، توازن ميان ساير لذّتها نوعى عدالت فردى است (اعتدال در رفتار).
به نظر مىرسد هابز اين نظريه را از اپيكور گرفته باشد كه او نيز به
ايجاد توازن ميان تمايلات جزيى فرا مىخواند، چنانكه يهوديت، دومين اصل (پس از
پاكى قلب) را عدالت مىداند، و مسيحيّت آن را كمترين تكليف به شما مىآورد، امّا
مكاتب نوين اخلاقى آن را ستودهاند اگرچه در توجيه آن با يكديگر اختلاف دارند.
كانت معتقد به (حاكميت اهداف) است و اينكه آدمى بايد خواست خود را با خواست ديگران
همسان كند.
و همبستگى منفعت گرا نزد مچينكوف كه آن را اوج سعادت مىشمارد، بُعدى
از ابعاد عدالت است.
و ديدگاههاى حاكم در آمريكا (رآليسم) به ايجاد توازن ميان حقوق و
ازرشهاى مختلف فرا مىخواند (رسكو باوند).
امّا قرآن كريم عدالت را هدف رسالتهاى آسمانى دانسته و مىفرمايد:
نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 202