«ما پيامبرانمان را با دليلهاى روشن فرستاديم و با آنها كتاب
(آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادله) نازل كرديم تا مردم قيام به
عدالت كنند ...»
حتّى نسبت به دشمنان سخن از عدالت به ميان مىآورد و مىفرمايد:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از
روى عدالت، گواهى دهيد. دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند.
عدالت كنيد، كه به تقوا نزديكتر است ...»
سوم- زندگى
(حيات)
ايمان به خداوند سبحان و نامهاى نيكوى او، چشمداشت فطرى انسان را به
سوى كمال، و به صفات خدا متخلّق شدن، و به نامهاى او چنگ درزدن بر مىانگيزد، و در
نتيجه به جنبش او براى رسيدن به مراتب والا مىافزايد. علاوه بر آن، دوست داشتن
خداوند و دوست داشتن بندگان او، وى را به عطاى هرچه بيشتر وامىدارد، چنانكه عدالت
راه را براى حركت پرشورترِ او به رويش مىگشايد.
اين پويايى همان جوهره مكاتب اخلاقى است كه «كنش باورى» ناميده
مىشوند و برجستهترين آنها آئين زرتشت است كه محور فلسفه آن بر نقش انسان بر
بازگرداندن هستى به سوى صلاح پيشين خود استوار است، و اينكه هريك از عملكردهاى ما
مىتواند دراين ستيز اثر نهد، چه، خير همان چيزى است كه به جناح اهورا مزدا
[3] (خداواره خير) يارى رساند، ما حتّى در ميان طرفداران آيين اپيكور و
مكاتبى كه لذّت را به سان توجيهى براى اخلاق مىستايند مىبينيم كه رويكردى به
زندگى دارند، امّا در ميان يهوديّت شايد ما بتوانيم اين مفهوم را در توصيه آن به