نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 200
برگسون مىگويد: خيزشى (پويايى) است كه آدمى با آن دربرابر جبر مادى
مقاومت مىكند و اصل آن از سوى خداوند سبحان است.
بلونديل مىگويد: كنش و عمل برخاسته از درك نقص در خويش است.
سارتر مىگويد: پرداختن به آزادى فردى است به شرط آنكه با پرداختن
ديگران به آزاديشان تكامل يابد.
فصل الخطاب و آخرين سخن پيرامون شناخت «ارزش ارزشها» و «جوهره اخلاق»
و «مادر فضيلتها» اين است كه آن: همان ايمان است، و سادهترين تعريف آن چنين است:
پذيرفتن كامل حقّ و تسليم داوطلبانه در برابر آن. عشق، عدالت و زندگى از ايمان
منشعب مىشوند و از هر شعبهاى- چنانكه به تفصيل بيان خواهيم كرد- ارزشهاى ديگرى
مىجوشد:
اوّل- عشق
(محبّت)
بزرگترين چشمداشت در نفس انسان، گذشتن از آن است و نفس بشرى به
گونهاى آفريده شده كه نخستين رسالت آن در تكامل يافتن اين نفس جلوهگر مىشود تا
آنجا كه نفس، خود را به نفع ديگرى نفى مىكند، يا دست كم از وضع خود به وضع
والاترى تغيير مىيابد، و اين، خاستگاه عشق به خداوند سبحان، و جذب شدن به سوى
جمال و كمال او، و جستجو كردن هر وسيلهاى است كه با آن نزديكى كامل به خداوند
حاصل آيد.
آنچه مىآيد از عشق سرچشمه مىگيرد: نيكوكارى به ديگران (اديان
آسمانى)، نيكوكارى به پدر و مادر (آيين كنفوسيوس)، زُهد و سادهگيرى (تائوئيسم)،
تربيت درون بر پاكى، عبادت پيشگى و عدالت (آيين فيثاغورس) و دوست داشتن خدا و
ديگران (مسيحيّت) و شايد هدف مكاتب صوفى در آغاز ريشهدار كردن همين اصل در روح
انسان بوده است، ولى به هيچ انگارى [1] انحراف
يافتهاند. براى مثال
[1] - هيچ انگارى ترجمه واژه «العدميّة» يا «Nihilism» است.
نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 200