نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 136
براى آن با حركتى شاداب است. از همين جاست كه اين «نماد» كه گاهى
«سودگراست» و گاهى هم «صوفى» رخ مىنمايد و اين همان ويژگى تأمّل اسپينوزايى است،
زيرا فراگيرى خدا كه همه چيز را توجيه مىكند، ما را به ناچيز نشمردن منابع زمينى
فرا مىخواند، منابعى آمده از سوى خدا (پس شادى خوب است، و حكمت تأمّل است «نه
پيرامون مرگ كه پيرامون حيات» اين چنين از علمكرد شخص حكيم است به كارگيرى زندگى و
برخوردارى از آن به قدر امكان)، ليكن فراگيرى خدا، ما را به كنترل «هوى و هوس» و
گريز از آن در راه رسيدن به اختصاص دادن نفس به اين عشق عقلانى و پاك از هر نوع
غرضى به (خدا- كل) تشويق مىكند و اين تنها عبوديتى مىباشد كه شايسته است آن را
به خدا ارمغان كنيم (زيرا هواهاى ما گرايش دارند كه ما را به نمادهاى گذرا و جزئى
هستى و در نتيجه جدايى از خدا پيوند دهند. [1])
مفهوم آزادى در نگاه اسپينوزا درهم شدن بيش از پيش با نظم آفرينش است
و نيز جاودانگى همان بازگشت به سوى خداوند مطلقِ جاويدان، و فانى شدن در اوست.
حكمت در نگاه اسپينوزا عبارت است از عشق به خدا كه در تواضع در برابر مردمى
نمايانگر مىشود كه اگر خطايى مىكنند مجبور به انجام آناند و ديگر جاى كينه توزى
نيست. او بر ضرورت فرمانبرى از نظام سياسى تأكيد دارد، زيرا آن مردم را متّحد
مىكند و «اتّحاد» در نظر اسپينوزا «ارزشى» والاست، ولى اگر همين نظام سياسى موجب
چند پارگى مردم گردد ديگر آن را نمىپذيرد.
نقد اسپينوزا
بنيان ديدگاه اين فيلسوف بر «يگانگى» آفريننده و آفريده استوار است،
و اين همان مفهومى است كه خطاى آن را آشكار كرديم. امّا «حكمت» در نگاه او همان
«اطاعتى» است كه آن قدر در آن زياده روى مىكند كه اخلاق، به نظر او، به حالتى