responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 97

بینا کردن چشمان کور

محمد بن میمون می‌گوید: در ایامی که امام جواد علیه‌السلام کودک بود و حضرت رضا علیه‌السلام هنوز به خراسان نرفته بود امام رضا علیه‌السلام سفری به مکه نمود و من نیز در خدمت آن حضرت بودم.
چون خواستم مراجعت کنم به آن حضرت عرضه داشتم: «من می‌خواهم به مدینه بروم، کاغذی برای ابوجعفر محمد تقی علیه‌السلام بنویس تا من ببرم.»
امام رضا علیه‌السلام تبسمی فرمود و نامه‌ای نوشت. من آن را به مدینه آوردم و در آن وقت چشمان من نابینا شده بود.
موفق خادم، حضرت جواد علیه‌السلام را در حالی که در مهد جای داشت آورد و من نامه را به آن حضرت دادم.
امام جواد علیه‌السلام به موفق فرمود: «مهر را از نامه بردار و آن را باز کن.»
پس موفق، مهر را از کاغذ برداشت و آن را مقابل آن حضرت گشود. پس حضرت آن را ملاحظه کرد، آنگاه فرمود: «ای محمد! احوال چشمت چگونه است؟»
عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! چشمم علیل شده و چنانچه مشاهده می‌فرمائی بینائی از او رفته است.»
پس آن حضرت دست مبارک خود را به چشمان من کشید و از برکت دست آن حضرت چشمان من شفا یافت.
پس من دست و پای آن جناب را بوسیدم و در حالی که بینا بودم از خدمتش بیرون آمدم. [1] .
محمد بن سنان می‌گوید: به حضرت امام رضا علیه‌السلام از درد چشم خود شکایت کردم، پس آن حضرت کاغذی گرفت و برای ابوجعفر حضرت جواد علیه‌السلام چیزی نوشت و در آن وقت امام جواد علیه‌السلام از طفل سه ساله کوچکتر بود.
سپس امام رضا علیه‌السلام آن کاغذ را به خادمی داد و به من امر کرد که با او بروم و فرمود: «کتمان کن.» یعنی اگر از حضرت جواد علیه‌السلام معجزه‌ای دیدی آن را اظهار نکن.
پس رفتیم به نزد امام جواد علیه‌السلام و دیدیم که خادمی آن جناب را بر دوش برداشته بود.
پس خادم آن کاغذ را مقابل حضرت جواد علیه‌السلام گشود و حضرت نظر می‌کرد، سپس سر خود را به جانب آسمان کرد و دعا کرد.
پس این کار را چند دفعه انجام داد و ناگهان دردی که در چشم من بود برطرف شد و چنان چشمم روشن و بینا شد که چشم احدی مانند او نبود، پس به حضرت جواد علیه‌السلام عرض کردم: «خداوند تو را شیخ این امت قرار دهد، همچنانکه عیسی بن مریم علیه‌السلام را شیخ بنی‌اسرائیل قرار داد.»
سپس به آن حضرت گفتم: «ای شبیه صاحب فطرس!»
پس من برگشتم و حضرت امام رضا علیه‌السلام به من فرمود: «که این معجزه را پنهان کن.»
من پیوسته چشمم صحیح و سالم بود تا وقتی که معجزه‌ی امام جواد علیه‌السلام در مورد چشم خود را فاش کردم پس بار دیگر درد چشم من بازگشت.»
شخصی به محمد بن سنان گفت: «از آنکه به آن حضرت گفتی ای شبیه صاحب فطرس! چه قصدی کردی؟»
او در جواب گفت: «حق تعالی بر ملکی از ملائکه که او را فطرس می‌گفتند غضب فرمود پس بال او درهم شکست و در جزیره‌ای از جزائر دریا افتاده شد و او در چنین وضعیتی بود تا وقتی که حضرت امام حسین علیه‌السلام متولد شد، حق تعالی جبرئیل را به سوی حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد تا به خاطر ولادت امام حسین علیه‌السلام به آن حضرت تهنیت بگوید و جبرئیل دوست فطرس بود.
پس در حال عبور از او بود و به او خبر داد که امام حسین علیه‌السلام متولد شده است و حق تعالی به او امر فرموده که به پیغمبر علیه‌السلام تهنیت بگوید.
سپس به فطرس گفت: «آیا می‌خواهی تو را بردارم و نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم ببرم تا برای تو شفاعت کند؟» فطرس گفت: «بلی.»
پس جبرئیل او را برداشت و خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برد و از جانب پروردگار به آن حضرت تهنیت گفت، آنگاه قصه‌ی فطرس را برای آن حضرت نقل کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فطرس گفت که: «بال خود را به گهواره‌ی حسین علیه‌السلام بمال و به او به خاطر عظمت و بزرگیش تبرک بجوی.»
فطرس ملک نیز چنین کرد و حق تعالی به برکت امام حسین علیه‌السلام او را بخشید و وی را به جای خود و منزلتی که با ملائکه داشت برگرداند.

[~hr~]پی نوشت:
(1) منتهی الآمال.
منبع: عجایب و معجزات شگفت‌انگیزی از امام جواد؛ تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس ؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.

نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 97
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست