نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 98
به سخن درآمدن عصا
یحیی بن اکثم میگوید: «روزی داخل روضهی مبارکهی پیامبر اکرم صلی الله
علیه و آله و سلم شدم و قبر آن حضرت را طواف میکردم، در آن هنگام دیدم
محمد بن علی الرضا علیهماالسلام را که طواف میکند. پس در مسائلی که آنها را خوب میدانستم با آن حضرت مناظره کردم، پس ایشان جواب آنها را فرمود. آنگاه گفتم: «به خدا قسم که من میخواهم یک مسئله از شما بپرسم ولی خجالت میکشم.» حضرت فرمود: «من پیش از آن که آن سؤال را از من بپرسی به تو خبر میدهم که سؤالت چیست. تو میخواهی بپرسی که امام کیست؟» گفتم: «بلی، به خدا سوگند سؤال من همین است.» حضرت فرمود: «امام من هستم.» گفتم: «علامتی میخواهم.» در دست آن حضرت عصائی بود، پس ناگهان آن عصا به سخن آمد و گفت: «همانا مولای من، امام این زمان است و او حجت میباشد.» [1] .
[~hr~]پی نوشت: (1) کافی. منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام جواد؛ تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس ؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 98