نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 511
عاشق کنیز و امام جواد
میگویند: سیدی از سادات مدینه عاشق کنیزی شد ولی قدرت خریدن آن را
نداشت. پس به خدمت امام جواد علیهالسلام آمد و عرض حال نمود. روز دیگر
شنید که آن کنیز را فروختهاند، پس بیتابانه به خدمت آن حضرت آمد و شروع
به گریه و ناله نمود. امام جواد علیهالسلام به او فرمود: «بیا با تو
به سیر باغی که در این حوالی داریم برویم شاید ساعتی به آن مشغول شویم و غم
را از دلت بیرون کنی.» چون به درب باغ رسیدند آن حضرت دید که بغض و
گریه بر آن سید فشار آورده است، پس به اصحاب امر کرد که توقف نمایند. سپس
به آن سید گفت: «اگر میدانستی که چه کسی او را خریده است میتوانستم کاری
انجام بدهم.» چون گریه در گلوی آن سید خورده بود، نتوانست جواب بدهد.
سپس به خانهای که در آن باغ بود وارد شدند. سید دید که فرشهای نیکو گسترده
شده است و کنیزی خوشرو و خوش لباس در کنجی نشسته است پس چشم خود را
برگرداند. حضرت به او فرمود: «چشمت را باز کن که تو با این کنیز محرم هستی.» چون سید درست توجه کرد، دید که آن همان کنیزی است که به دنبالش بود. پس آن حضرت او را به حجرهی دیگری برد که جمیع احتیاجات از خوردنیها و نوشیدنیها در آنجا مهیا بود. آن سید بسیار متعجب و حیران شد و نمیدانست که آنچه میبیند خواب است یا بیداری! امام جواد علیهالسلام فرمود: «این باغ و این کنیز و آنچه در آن هست همه به تو تعلق دارد.» سپس با آن سید خداحافظی کرده و به خانه مراجعت نمود. [1] .
[~hr~]پی نوشت: (1) حدیقة الشیعه. منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام جواد؛ تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس ؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.
نام کتاب : دانشنامه امام جواد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 511