نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 984
نجات یکی از شیعیان
ابنحمزه از حسن بن محمد بن علی نقل میکند که گفت: مردی گریان، و
ترسان و لرزان نزد امام هادی علیهالسلام آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا!
حاکم، فرزندم را به اتهام محبت شما دستگیر کرده، و به یکی از دربانان خود
سپرده، و دستور داده که او را به فلان جا ببرد، و از بالای کوه به زیر
بیفکند و در پایین کوه دفن کند. امام علیهالسلام فرمود: حال چه
میخواهی؟ گفت: آنچه پدری مهربان برای فرزند خود میخواهد. فرمود: برو فردا
بعدازظهر، فرزندت نزد تو میآید، و خبر شگفت خود را برایت میگوید. مرد
با خوشحالی رفت. و چون فردا آخرین ساعات پایانی روز رسید، ناگاه فرزند خود
را در بهترین هیئت دید که آمد، خوشحال شد و گفت: فرزندم! چه خبر؟ گفت:
دربان، مرا تا پائین آن کوه برد، و تاکنون نزد او بودم، او میخواست شب را
آنجا بماند و فردا مرا بالای کوه ببرد، و از بالا به قبری که هم اکنون
برایم کند بیفکند، من گریه میکردم، و چند نفر مأمور مراقبم بودند، ناگاه
ده نفر که زیباتر و پاکیزهتر و خوشبوتر از ایشان ندیده بودم نزد من آمدند،
مأموران ایشان را نمیدیدند، به من گفتند: این گریه و زاری و بیتابی برای
چیست؟ گفتم: آیا این قبر آماده، و کوه بلند، و مأموران بیرحم را که
میخواهند مرا از کوه بیفکنند و دفن کنند نمیبینید؟ فرمودند: آری، اگر ما
اینها را بر سر او آوریم، و تو را آزاد کنیم آیا تجرد اختیار میکنی تا
خادم قبر پیامبر صلی الله علیه و آله باشی؟ عرض کردم: آری، سوگند به خدا!
پس نزد دربان رفتند، و او را گرفته کشان کشان به بالای کوه بردند، او فریاد
میزد، و یارانش، نه شنیدند، و نه فهمیدند، او را از بالای کوه غلطاندند،
به زمین نرسیده تکه تکه شد، یارانش مرا رها کرده با گریه نزد او شتافته، و
من برخاستم و آن ده نفر مرا گرفته، هم اینک شتابان نزد شما آوردند، و اکنون
ایستادهاند و منتظرند تا مرا برای خادمی قبر پیامبر صلی الله علیه و آله
ببرند. و رفت. آن مرد نزد امام هادی علیهالسلام آمد، و خبر را داد، و
چیزی نگذشت که [از سوی مردم] خبر آمد عدهای آن دربان را گرفته، از کوه
انداختهاند، و یاران او در همان قبر دفنش کردهاند، و کسی را که میخواست
در آن قبر دفن کند فرار کرده است. امام هادی علیهالسلام با خنده به آن مرد
فرمود: آنان از آنچه ما میدانیم خبر ندارند. روی ابنحمزة: عن الحسن
بن محمد بن علی، قال: جاء رجل الی علی بن محمد بن علی بن موسی علیهمالسلام
و هو یبکی و ترتعد فرائصه، فقال: یا ابن رسول الله! ان فلانا - یعنی
الوالی - أخذ ابنی و اتهمه بموالاتک، فسلمه الی حاجب من حجابه، و أمره أن
یذهب به الی موضع کذا، فیرمیه من أعلی جبل هناک، ثم یدفنه فی أصل الجبل. فقال
علیهالسلام: فما تشاء؟ فقال: ما یشاء الوالد الشفیق لولده. قال: اذهب فان
ابنک یأتیک غدا اذا أمسیت، و یخبرک بالعجب من أمره. فانصرف الرجل فرحا.
فلما کان عند ساعة من آخر النهار غدا اذا هو بابنه قد طلع علیه فی أحسن
صورة، فسره و قال: ما خبرک یا بنی؟ فقال: یا أبت! ان فلانا - یعنی
الحاجب - صار بی الی أصل ذلک الجبل، فأمسی عنده الی هذا الوقت، یرید أن
یبیت هناک، ثم یصعدنی من غد الی أعلی الجبل، و یدهدهنی لبئر حفر لی قبرا فی
هذه الساعة، فجعلت أبکی، و قوم موکلون بی یحفظوننی، فأتانی جماعة عشرة، لم
أر أحسن منهم وجوها، و أنظف منهم ثیابا، و أطیب منهم روائح، و الموکلون بی
لا یرونهم، فقالوا لی: ما هذا البکاء و الجزع و التطاول و التضرع؟ فقلت:
ألا ترون قبرا محفورا، و جبلا شاهقا، و موکلین لا یرحمون یریدون أن
یدهدهونی منه و یدفنونی فیه؟ قالوا: بلی، أرأیت لو جعلنا الطالب مثل
المطلوب، فدهدهناه من الجبل، و دفناه فی القبر، أتحرر نفسک، فتکون لقبر
رسول الله صلی الله علیه و آله خادما؟ قلت: بلی، والله! فمضوا الیه - یعنی
الحاجب - فتناولوه و جروه، و هو یستغیث و لا یسمع به أصحابه، و لا یشعرون
به، ثم صعدوا به الی الجبل و دهدهوه منه، فلم یصل الی الأرض حتی تقطعت
أوصاله، فجاء أصحابه وضجوا علیه بالبکاء و اشتغلوا عنی فقمت و تناولنی
العشرة، فطاروا بی الیک فی هذه الساعة، و هم وقوف ینظروننی لیمضوا بی الی
قبر رسول الله صلی الله علیه و آله لأکون خادما، و مضی. فجاء الرجل الی
علی بن محمد علیهالسلام فأخبره، ثم لم یلبث الا قلیلا حتی جاء الخبر بأن
قوما أخذوا ذلک الحاجب فدهدهوه من ذلک الجبل، فدفنه أصحابه فی ذلک القبر، و
هرب ذلک الرجل الذی کان أراد أن یدفنه فی ذلک القبر، فجعل علی بن محمد
علیهماالسلام یقول للرجل: انهم لا یعلمون ما نعلم. ویضحک [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) الثاقب فی المناقب: 543 ح 485، المناقب لابن شهرآشوب 4: 416 مختصرا، بحارالأنوار 50: 174 ذ ح 54، مدینة المعاجز 7: 500 ح 73. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 984