نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 983
نجات علی بن جعفر از زندان
طوسی از یوسف بن سخت نقل میکند که گفت: نزد متوکل از علی بن جعفر
که وکیل امام هادی علیهالسلام، و اهل همینیا یکی از روستاهای اطراف بغداد
بود، بدگویی شد، متوکل او را [گرفت و] زندانی کرد، و زندانش به درازا کشید.
علی بن جعفر برای عبدالرحمن بن خاقان سه هزار دینار ضمانت کرده بود،
از اینرو عبدالرحمن با عبیدالله بن خاقان درباره آزادی او صحبت کرد،
عبیدالله نیز حال علی بن جعفر را برای متوکل بیان کرد، متوکل گفت:
عبیدالله! اگر درباره تو شک کنم میگویم رافضی هستی، این وکیل فلانی [یعنی
امام هادی علیهالسلام] است، و من در پی کشتن او هستم [، حال تو میخواهی
آزادش کنم؟]. این خبر به علی بن جعفر رسید، به امام هادی علیهالسلام
نوشت: سرورم! خدا را، خدا را به داد من برس، سوگند به خدا نگرانم به شک
بیفتم. امام علیهالسلام در پاسخ، در ذیل نامه او نوشت: اینک که کار تو به
اینجا رسیده، از خدا نجات تو را میخواهم، و این رخداد در شب جمعه بود، صبح
جمعه، متوکل تب گرفت، و [دم به دم] بیماریش فزونی یافت، تا روز دوشنبه سر و
صدا بلند شد که میمیرد. پس دستور داد تا هر زندانی که نام میبرند آزاد
کنند، تا خود او به یاد علی بن جعفر افتاد، به عبیدالله گفت: چرا درباره او
چیزی نگفتی؟ عبیدالله گفت: دیگر هرگز از او یاد نخواهم کرد. متوکل گفت: هم
اکنون او را آزاد کن، و از او بخواه که مرا حلال کند. پس آزادش کرد، و به
دستور امام علیهالسلام به مکه رفت و در آنجا ساکن شد. و متوکل نیز از
بیماری بهبود یافت. و نیز با سند از عباس، و او از علی بن جعفر نقل
میکند که گفت: به متوکل از گرفتاری خود شکایت کردم، او به عبیدالله بن
یحیی بن خاقان رو کرد و گفت: با نقل احوال این و امثال این، خود را به زحمت
مینداز، زیرا عموی او به من گفته که او رافضی و وکیل علی بن محمد
علیهالسلام است. و قسم خورد تا زنده است باید در زندان بماند. من به
سرورم [امام هادی علیهالسلام] نوشتم: جانم به لب رسیده، نگرانم به شک
بیفتم. و او در پاسخم نوشت: اینک که کار تو به اینجا رسیده، به زودی از خدا
نجاتت را میطلبم. جمعه آینده نرسیده بود که از زندان بیرون آمدم. روی الطوسی: عن
محمد بن مسعود، قال: قال یوسف بن السخت: کان علی بن جعفر وکیلا لأبیالحسن
علیهالسلام، و کان رجلا من أهل همینیا، قریة من قری سواد بغداد، فسعی به
الی المتوکل، فحبسه فطال حبسه، و احتال من قبل عبیدالله [1] ، فعرض ابن
خاقان بمال ضمنه عنه ثلاثة آلاف دینار، و کلمه عبیدالله، فعرض جامعه [2]
علی المتوکل، فقال: یا عبیدالله! لو شککت فیک لقلت: انک رافضی، هذا وکیل
فلان، و أنا علی قتله. قال: فتأدی الخبر الی علی بن جعفر، فکتب الی
أبیالحسن علیهالسلام: یا سیدی! الله، الله فی، فقد والله! خفت أن أرتاب،
فوقع فی رقعته: أما اذا بلغ بک الأمر ما أری فسأقصد الله فیک، و کان هذا فی
لیلة الجمعة. فأصبح المتوکل محموما فازدادت علته حتی صرخ علیه یوم
الاثنین، فأمر بتخلیة کل محبوس عرض علیه اسمه حتی ذکر هو علی بن جعفر، فقال
لعبیدالله: لم لم تعرض علی أمره؟ فقال: لا أعود الی ذکره أبدا، قال: خل
سبیله الساعة و سله أن یجعلنی فی حل، فخلی سبیله، و صار الی مکة بأمر
أبیالحسن علیهالسلام فجاور بها، وبرأ المتوکل من علته [3] . و روی أیضا:
عن محمد بن مسعود، قال: حدثنی علی بن محمد القمی، قال: حدثنی محمد بن أحمد،
عن أبیعقوب یوسف بن السخت، قال: حدثنی العباس، عن علی بن جعفر قال: عرضت
أمری علی المتوکل فأقبل علی عبیدالله بن یحیی بن خاقان، فقال له: لا تتعبن
نفسک بعرض قصة هذا و أشباهه، فان عمه أخبرنی أنه رافضی، و أنه وکیل علی بن
محمد، و حلف أن لا یخرج من الحبس الا بعد موته. فکتبت الی مولانا: أن نفسی
قد ضاقت و أنی أخاف الزیغ: فکتب الی: أما اذا بلغ الأمر منک ما أری فسأقصد
الله فیک. فما عادت الجمعة حتی أخرجت من السجن [4] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) کذا فی المصدر و فی البحار عبدالرحمن. (2) کذا فی المصدر و فی البحار: حاله. (3) اختیار معرفة الرجال 2: 865 ح 1129، اثبات الوصیة: 232 مختصرا، بحارالأنوار 50: 183 ح 58. (4) اختیار معرفة الرجال 2: 886 ح 1130، بحارالأنوار 50: 184 ح 59. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 983