نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 649
شیخ مؤمن بن حسن مؤمن شبلنجی
مؤلف کتاب «نورالأبصار» (قرن سیزده) درباره کرامات حضرت هادی داستانهائی نقل کرده است که ما به ذکر یک نمونه آن اکتفاء میکنیم: «عن
الأسباطی قال: قدمت علی أبیالحسن علی بن محمد المدینة الشریفة من العراق
فقال: لی ما خبر الواثق عندک فقلت خلفته فی عافیة و أنا من أقرب الناس به
عهدا و هذا مقدمی من عنده و ترکته صحیحا فقال: ان الناس یقولون انه قد مات
فلما قال لی ان الناس یقولون انه قد مات فهمت انه یعنی نفسه فسکت ثم قال:
ما فعل ابن الزیات قلت الناس معه...». «اسباطی روایت کرده که در مدینه
نزد امام هادی علیهالسلام رفتم به من فرمود از «واثق» چه خبر داری؟ گفتم:
قربانت گردم او سلامت بود و من اخیرا او را دیدهام. حضرت فرمود: مردم
میگویند او مرده است؟ گفتم: من از همه کس دیدارم به او نزدیکتر است؟ و چون
فرمود: مردم میگویند، دانستم که مقصودش از مردم خود آن حضرت است. سپس
فرمود: جعفر چه کرد؟ (مقصود جعفر بن معتصم، متوکل عباسی است) گفتم او در
زندان به بدترین حالات به سر میبرد. فرمود: آگاه باش که او هم اکنون خلیفه
است. سپس فرمود: ابن زیات (وزیر واثق) چه شد؟ گفتم: مردم پشتیبانش بودند و
فرمان او نافذ بود. فرمود: این قدرت برای او شوم بود، سپس خاموش شد و
فرمود: به ناچار مقدرات و احکام خدا باید جاری شود ای خیران. واثق مرد و
متوکل به جای او نشست و ابن زیات هم کشته شد عرض کردم: چه وقت؟ فرمود: شش
روز پس از این که تو بیرون آمدی» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) نورالأبصار، ص 182 - چاپ دارالکتب العلمیة، بیروت، 1398 ه، 1978 م، و در حاشیه آن «اسعاف الراغبین» چاپ شده است. منبع: امامان اهلبیت در گفتار اهل سنت؛ داود الهامی؛ مکتب اسلام چاپ اول پاییز 1377.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 649