نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 502
داستان ابر سفید
امام حسن عسکری علیهالسلام فرمود: به پدرم امام هادی علیهالسلام عرض کردم: اخبار پیرامون معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه و مدینه، چگونه بوده است؟ فرمود:
فرزندم! فردا بشنو چون فردا شد، فرمود: فرزندم! اما قصه آن یک قطعه ابر
سفید این است که: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تجارت مضاربهای که با
خدیجه دختر خویلد داشت به شام، سفر میکرد، از مکه تا بیت المقدس، یک ماه
طول میکشید، مسافران، در سختی چله تابستان، گرفتار گرمای بیابانها بودند،
و چه بسا باد میوزید، و ماسه و خاک، بر آنان میپاشید. خدای سبحان،
در این احوال، قطعه ابرسفیدی را برانگیخت، تا از آسمان، بر پیامبر صلی الله
علیه و آله سایه افکند، اگر پیامبر صلی الله علیه و آله میایستاد، آن ابر
میایستاد، و اگر حرکت میکرد، آن نیز حرکت میکرد، و در هر حرکت به جلو،
عقب، راست، و چپ، با او همراه میشد، و بالای سر، از حرارت آفتاب، حفظش
میکرد، چون آن بادها [ی سوزان] - که شن و خاک را بر سر و صورت قریش و
مرکبهایشان میافشاند - به پیامبر صلی الله علیه و آله میرسید آرام
میگرفت، و خاک و ماسه را بر او نمیافشاند، و باد خنک آرامی، بر او
میوزید، آنچنان که کاروان قریش میگفت: سایه محمد صلی الله علیه و آله،
بهتر از سایه خیمه است، به او پناه آورده، نزدیک میشدند، و از نسیم خنک
سایه او بهره میبردند، هر چند سایبانی آن قطعه ابر سپید، مخصوص پیامبر
بود. و چون نا آشنایان، به کاروان میپیوستند، و از دور دست [آسمان]،
ابر را میدیدند، میگفتند: به هر که این ابر سایه انداخته، شریف و بزرگوار
است،و اهل کاروان به ایشان میگفتند: به ابر بنگرید، نام صاحب آن، و نام
یاور و برگزیده و برادرش را خواهید یافت، پس مینگریستند، و میدیدند که بر
آن نوشته است: هیچ معبود به حقی جز خدا نیست، محمد، پیامبر خداست، که با
سرور اوصیا - علی علیهالسلام - یاریش میکنم، و با آل او - که دوستدار
پیامبر، علی، و یاورانشان، و دشمن دشمنانشاناند - شرافتش میبخشم. کسی که نوشتن میدانست، آن را میخواند، و میفهمید، و کسی که نوشتن نمیدانست، نه. و عنه علیهالسلام أیضا: قال
علیهالسلام: فقلت لأبی «علی بن محمد علیهماالسلام»: کیف کانت هذه الأخبار
فی هذه الآیات التی ظهرت علی رسول الله صلی الله علیه و آله بمکة و
المدینة؟ فقال: یا بنی! استأنف لها النهار. فلما کان فی الغد، قال: یا
بنی! أما الغمامة فان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یسافر الی الشام
مضاربا لخدیجة بنت خویلد، و کان من مکة الی بیت المقدس مسیرة شهر، فکانوا
فی حمارة القیظ یصیبهم حر تلک البوادی، و ربما عصفت علیهم فیها الریاح، و
سفت علیهم الرمال و التراب. و کان الله تعالی فی تلک الأحوال یبعث لرسول
الله صلی الله علیه و آله غمامة تظله فوق رأسه تقف بوقوفه، و تزول بزواله،
ان تقدم تقدمت، و ان تأخر تأخرت، و ان تیامن تیامنت، و ان تیاسر تیاسرت،
فکانت تکف عنه حر الشمس من فوقه، و کانت تلک الریاح المثیرة لتلک الرمال و
التراب، تسفیها فی وجوه قریش و وجوه رواحلهم حتی اذا دنت من محمد صلی الله
علیه و آله هدأت و سکنت، ولم تحمل شیئا من رمل و لا تراب، وهبت علیه ریحا
باردة لینة، حتی کانت قوافل قریش یقول قائلها: جوار محمد أفضل من خیمة.
فکانوا یلوذون به، و یتقربون الیه، فکان الروح یصیبهم بقربه، و ان کانت
الغمامة مقصورة علیه. و کان اذا اختلط بتلک القوافل غرباء، فاذا
الغمامة تسیر فی موضع بعید منهم. قالوا: الی من قرنت هذه الغمامة فقد شرف
وکرم. فیخاطبهم أهل القافلة: انظروا الی الغمامة، تجدوا علیها اسم صاحبها، و
اسم صاحبه و صفیه و شقیقه. فینظرون فیجدون مکتوبا علیها: «لا اله الا
الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله، أیدته بعلی سید الوصیین، و
شرفته بآله الموالین له و لعلی و أولیائهما، و المعادین لأعدائهما». فیقرأ
ذلک، و یفهمه من یحسن أن یکتب، و یقرأ من لا یحسن ذلک [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیهالسلام: 155 ح 77، بحارالأنوار 17: 307 ح 15. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 502