responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 11

آسمان زندگی ابری است

برگ‌های دفتر ایام، یکی پس از دیگری نمودار می‌شوند. بر سینه‌ی خود، حوادث و رویدادها را می‌نگارند و به قافله‌ی یادها می‌پیوندند. سال دویست و هشتاد و پنج هجری قمری نمودار شده است. نبردهای دریایی میان نیروی دریایی اسلام و روم در دریای مدیترانه در می‌گیرد و به سود مسلمانان پایان می‌پذیرد. در اندلس خشکسالی است و پس از آن، وبا در منطقه وسیعی شیوع می‌کند و بسیاری را با خود می‌برد. جنوب عراق، شاهد طوفان‌های سختی است و صدها نخل ریشه کن شده‌اند. باران و رعد در ساعت‌های متوالی و طولانی در کوفه می‌بارد. پس از سکوت باران، سنگ سیاه و سفیدی در دهکده‌ی «احمد آباد» کوفه فرو می‌افتد. [1] . حج به پایان رسیده و رهزنی قبیله‌ی «طی» در جاده عراق آغاز شده است. «حسن بن وجناء نصیبی»، در پنجاه و چهارمین حج خود، بر گرد کعبه می‌چرخد. آرزویش دیدار امام غایبی است که می‌داند برای حج می‌آید. «آه! به من اعتنایی نخواهد کرد! دیگر از این دنیای سراسر وهم و باطل خسته شده‌ام.» نماز عشا پایان یافته است. حسن زیر ناودان و در حال سجده، صدای بانویی را می‌شنود که او را به نام می‌خواند:
- برخیز ای حسن بن وجناء نصیبی! حسن سربلند می‌کند، کنیزی است که افزون بر چهل سال دارد. کنیز راه می‌افتد. حسن به دنبال او روان می‌شود. به خانه‌ی خدیجه می‌رسند. دری بالاتر از سطح کوچه قرار دارد. کنیز از پله‌ها بالا می‌رود و وارد خانه می‌شود. حسن می‌شنود کسی او را می‌خواند: - حسن بالا بیا! پیرمرد از پله‌ها بالا می‌آید. نزدیک در نفسی تازه می‌کند تا به دیدار امام غایبش نایل شود. حسن آرزو دارد تا در این پایان عمر، در این جهان سراسر آشوب و آکنده از ابر، اندکی بیاساید. وارد که می‌شود، امام بدو می‌گوید:
- حسن! گمان می‌بری از چشم ما پنهان بوده‌ای؟ سوگند به خداوند که لحظه‌ای در حج نبود، جز آن که با تو بودم! خاطره‌های کهن در ذهن پیرمرد جان می‌گیرند. حس می‌کند فکرش بسان قایق میان امواج به این سو و آن سو می‌رود. نمی‌داند چه مدت می‌گذرد که دستی گرم چهره‌اش را نوازش می‌کند و زمزمه‌ی امام مهرورزانه در گوشش چنین می‌گوید:
- حسن! ساکن خانه‌ی جعفر بن محمد (ع) شو. در اندیشه‌ی غذا، نوشیدنی و تن پوش مباش.
سپس حضرت دفتر کوچکی از دعا به او می‌دهد و می‌گوید:
- بدینسان نیایش کن. آن را جز با دوستان راستین ما در میان مگذار. خداوند والا تو را موفق گرداند.
- سرورم! آیا باز هم شما را خواهم دید؟
- اگر خدا بخواهد.
روز بعد، پسر وجناء بیابان را در می‌نوردد تا به مدینه برسد؛ به خانه‌ی امام صادق (ع) و سال‌های پایان عمرش را با آرامش در آن بگذراند. [2] .
با فرا رسیدن سال دویست و هشتاد و شش، زنجیره‌ی حوادث به گونه‌ای حیرت انگیز رخ می‌دهند. قرامطیان از بحرین می‌آیند تا دولتی نوبنیان را بنا نهند. در خاطره‌ها، شوربختی‌های شورش زنگیان در جنوب عراق و آشوب‌هایی که سرزمین‌های اسلامی را تکان داده است، زنده می‌کند. سال دویست و هشتاد و هفت، نبردهای ویرانگر، شمال ایران را فرا می‌گیرد و آتش آن به خراسان نیز سرایت می‌کند. در این ستیزها، محمد بن زید علوی بر خاک می‌غلتد و با شهرتش، دولت علویان در طبرستان به پایان می‌رسد و سامانیان از میان ویرانه‌های آن بپا می‌خیزند. همچنین در این سال، شاهزاده قطری الندی که هنوز بیست بهار از عمرش نگذشته بود، به آغوش خاک خفت. مرگ او شایعاتی را در داخل و خارج کاخ بر می‌انگیزاند. سال دویست و هشتاد و هشت فرا می‌رسد؛ شمال آفریقا، شاهد ظهور مردی است که ادعا می‌کند «مهدی» است! [3] . زمین لرزه‌های ویرانگر با طوفان دیوانه، بار دیگر بصره را می‌لرزاند و نخل‌ها را ریشه کن می‌کند. بیماری وبا بخش‌هایی از آذربایجان را فرا می‌گیرد. یک سال دیگر نیز می‌گذرد، سال دویست و هشتاد و نه است. سالی که معتضد چشم از جهان فرو بسته است. پادشاهی بر ممالک و سرزمین‌های گسترده و کاخ‌ها را وا می‌نهد و عریان از جهان می‌رود؛ آن چنان که آمده بود! روزگار ابراهیم اغلبی، فرمانروای کل آفریقا نیز به پایان می‌رسد. او پیش از مرگ به بیماری دو شخصیتی دچار شد و دست به کشتار وحشتناکی زد. بسیاری از کاتبان او، سرنگهبانان، برخی از همسرانش، دو پسر، هشت برادر و شانزده دخترش از جمله قربانیان او هستند. او در یک روز دستور کشتار هزار سرباز را صادر کرد و سرانجام در قلعه‌ی «کسوستنزا» در صقلیه (جنوب ایتالیا) در گذشت. قرامطیان، دمشق را غارت کرده و پس از تبهکاری، اینک کوفه را نیز تهدید به حمله کرده‌اند. [4] .


پی نوشت ها:
(1) تاریخ طبری، ج 10، ص 67.
(2) الغیبة الصغری، ص 574؛ بحارالانوار، ج 13، ص 112؛ ینابیع المودة، قندوزی، ص 464.
(3) احداث التاریخ الاسلامی، ج 2، ص 315.
(4) تاریخ طبری، حوادث سال 289.
منبع:
سوار سبزپوش آرزوها (روایتی نو از زندگی و زمانه امامان هادی، عسکری و مهدی)؛ کمال السید؛ مترجم حسین سیدی؛ نسیم اندیشه؛ چاپ دوم 1385.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست