responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 10

آسمان، تیره از ابر فتنه

آسمان زندگی شیعیان، تیره و تار است. دستاوردهای سال‌ها تعقیب و گریز، دغدغه‌های فکری است: «چه کسی جانشین امام حسن می‌شود؟» از سویی دیگر، میلاد پنهان محمد مهدی، بر این ابهام می‌افزاید. بنابراین، با همه‌ی دشواری، عسکری (ع) ناگزیر می‌شود تا در برابر انسان‌های سرگردان، پنجره‌های امید به رهایی را بگشاید.
مردی که او را ابراهیم می‌نامند، آمده است تا با امام خداحافظی کند. او تحت پیگرد است. باید پنهان شود؛ گناهش ایمان به مذهب تشیع است. هنگامی که وارد خانه‌ی امام یازدهم می‌شود، کودکی نیکو صورت می‌بیند. دلش آن چنان می‌تپد که گویا نگرانی‌هایش را فراموش کرده است. کودک خجسته پی، بدون مقدمه لب به سخن می‌گشاید:
-ای ابراهیم! نگریز. خداوند خجسته و والا، تو را از شر او در امان خواهد داشت. ابراهیم حیرت می‌کند. این چه کودکی است که دغدغه‌های درون و آنچه را که در دلش می‌گذرد، می‌داند؟ امام حسن لبخند می‌زند و می‌فرماید: - او پسرم و جانشین پس از من است؛ اوست آن که او را غیبتی طولانی است. پس از آن که زمین از ستم لبریز شد، قامت برافرازد و به ظهور خویش، جهان از عدل و داد بیاکند.
- سرورم! نامش چیست؟
- او همنام و هم لقب رسول خدا (ص) است. هیچ کس تا هنگام ظهور وی، روا نیست که به نام بخواندش.ای ابراهیم! آنچه امروز دیدی و شنیدی، پنهان دار؛ مگر آن که به شایستگان بازگویی.
ابراهیم فروتنانه می‌گوید:
- درود آفریدگار بر شما و جانشینت باد. ابراهیم، شادمان رهسپار می‌شود. با امید به زندگی می‌نگرد. اینک با چشم و دلش افق سبز پنهان در ورای دریاهای ظلمت را دیده است. چند روزی بیش نمی‌گذرد که عمرو بن عوف - که او را تهدید کرده بود - به دستور خلیفه کشته می‌شود. [1] «و فرمان خدا روی حساب و برنامه‌ی دقیقی است.» [2] . خطر همه جا را در برگرفته است. جعفر، چون انسان تب زده‌ای دست به هر کاری می‌زند. امام از مادرش می‌خواهد تا مهیای حج شود و نوه‌ی عزیزش را نیز با خویش ببرد. [3] . امام به کرانه‌های دور دست می‌نگرد. او می‌داند که کوچ نزدیک است: - در سال دویست و شصت، حرارتی را حس خواهم کرد که می‌هراسم به زندگی‌ام پایان دهد. مادر به پسر نگاهی می‌افکند. پسری که هنوز سی بهار از عمرش نگذشته، اما رنج‌ها او را مردی سالخورده کرده‌اند. اشک‌ها چون ابرهای بارانی در چشمان مادر حلقه می‌زنند. بی اختیار می‌گرید. پسر با شکیبایی پیامبران می‌گوید:
- مادر مویه مکن. فرمان خدا را می‌باید گردن نهاد. و پسرش را می‌طلبد. او را در دامان گرمش می‌نشاند. می‌بوسد و می‌گوید: - ستایش ویژه‌ی خداوندی است که مرا از جهان نبرد، تا آن که جانشینم را به من نمایاند. کسی که در منش و سرشت همانندترین مردم به پیامبر خداست. پروردگار او را در غیبتش حفظ می‌کند و او را آشکار می‌سازد؛ پس زمین را از داد لبریز می‌کند، آن چنان که از ستم پر شده است. در فرجامین لحظه‌های وداع، عسکری (ع) به پسرش شمشیری می‌دهد که از نیاکانش به میراث برده است. شمشیری که همه رنج‌های قیام بر ضد ستم و ستم پیشگان را با خویش دارد و آینه‌ی خشم شکست خوردگان و مستضعفان است.
بانوی نوبه‌ای با نوه‌اش به کاروانی می‌پیوندد که ابا علی، محمد بن مطهر، به عنوان نماینده‌ی امام و مسؤول خدمت به آنان همراهی‌شان می‌کند. بادهای سرد پاییزی، خبر از زمهریر زمستانی می‌دهند. آسمان، میدان گاه ابرهای پاره پاره‌ای است که همانند کشتی‌های شکست خورده جنگی در حال فرارند. در کاروانسراها، حاجیان نفسی تازه می‌کنند. آب و غذایی فراهم می‌آورند. پرسش مهم آن‌ها، مقدار آب در اتراقگاه بعدی است. امنیت راه‌ها نیز فکرها را به خود مشغول کرده است. در خشکسالی، رهزنان بیشتر کاروان‌های حاجیان را غارت می‌کنند. کاروانی که از سامرا رهسپار شده، به منطقه‌ی «قرعاء» می‌رسد. اشتران بار می‌افکنند.
شب، سخن از مراسم حج امسال است. عرب‌های بدوی و بیابان نشین، آنان را از تشنگی بیم می‌دهند. در فصل باران، باران اندکی می‌بارد. برکه‌هایی کوچک شکل می‌گیرند؛ اما به زودی خشک می‌شوند. سخن از یورش رهزنان نیز هست. مردم با نگاه‌های هراسانی به یکدیگر می‌نگرند. علایم حیرانی بر چهره‌شان نقش بسته است. کاروانسالارانی که سفر در بیابان‌ها را تجربه کرده‌اند، از دشواری آن آگاهند و تشنگی در ریگستان و شنزار را کاملا درک می‌کنند. حیرت چندان به درازا نمی‌کشد. گفت و گو به بازگشت می‌انجامد. اشتران به سوی سرزمین‌های باز آمده، گردن می‌کشند. بانو به نوه‌اش می‌نگرد. در چشمانش اراده‌ای پولادین و ایمانی تا سر حد یقین نهفته است؛ خدا با آنان است و آن‌ها آهنگ دیدار خانه‌اش را دارند. [4] تعدادی از حاجیان به ایشان می‌پیوندند؛ با اعتماد بر آفریدگاری که آنان را از هراس در امان می‌دارد.


پی نوشت ها:
(1) اثبات الوصیة، ص 256.
(2) سوره احزاب / 38.
(3) منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، صافی، ص 428.
(4) اثبات الوصیة، ص 256.
منبع:
سوار سبزپوش آرزوها (روایتی نو از زندگی و زمانه امامان هادی، عسکری و مهدی)؛ کمال السید؛ مترجم حسین سیدی؛ نسیم اندیشه؛ چاپ دوم 1385.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 10
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست