3- از خصائص اين افعال آنكه لازم است پس از ذكر فاعل اسمى را كه مرفوع
است بعنوان اسم مخصوص بمدح يا ذمّ ذكر كنند مانند لفظ « زيد » در مثال نعم الرّجل زيد يا ساء الرّجل زيد.
تبصره
در وجه مرفوع بودن اسم مخصوص دو احتمال مىباشد.
احتمال اوّل: رفع آن بخاطر اينستكه مبتداء مؤخر بوده و جمله مقدّم بر
آن خبر مقدّم مىباشد.
احتمال دوّم: رفع بجهت آنستكه خبر براى مبتدائى است كه دائما محذوف
است، بنابراين تقدير: « نعم الرجل زيد»، نعم هو زيد مىباشد.
4- فاعل « نعم » و « بئس » را نميتوان تأكيد معنوى نمود زيرا اينقسم از
تأكيد صرفا اختصاص بمعارف دارد و فاعل ايندو اگرچه صورتا معرف است ولى در معنا
نكره مىباشد.
ولى تأكيد لفظى آن جايز است چنانچه گفتن: نعم الرّجل الرّجل جايز
بوده امّا استعمال نعم الرّجل نفسه جايز نيست.
5- دو فعلى كه براى مدح و ذم نقل شدند غير متصرف بوده، بنابراين اسناد
آنها به ضمير غير منفرد جايز نبوده و بصورت: نعما، نعموا يا بئسا، بئسوا هرگز
استعمال نميشوند.
6- در خصوص « حبّ » بتشديد « باء » ملتزم شدهاند كه فاعلش را لفظ « ذا » قرار داده و بگويند: حبّذا.
و قابل توجّه است كه اين لفظ مطلقا تغيير نكرده و هميشه بهمين صورت
استعمال ميشود چه اسم مخصوص بمدح مفرد بوده و چه غير مفرد باشد، مذكّر بوده يا
مؤنّث باشد.
فعل تعجب
افعال تعجّب افعالى هستند كه براى انشاء تعجّب و شگفتى وضع شدهاند و
براى