الف: موردى كه ياء متكلّم منصوب بفعل متصرّف باشد مانند: اكرمنى.
ب: موردى كه ياء متكلّم منصوب به اسم فعل باشد مانند: دراكنى.
ج: موردى كه ياء متكلّم منصوب به حرف باشد مانند: انّنى.
«نعم»
بفتح نون و عين، حرف است و در، سه مقام بكار ميرود:
1- تصديق مخبر و آن بعد از جمله خبريّه مىباشد مانند نعم بعد از « قام زيد».
2- وعده به طالب و آن بعد از امر يا نهى واقع ميشود.
3- اعلام به مستخبر و آن بعد از استفهام قرار مىگيرد.
«هاء»
هاء مفرده يعنى (ه) بر پنج وجه مىباشد:
1- ضمير غائب كه در مورد نصب و جرّ استعمال ميشود مانند: قال له صاحبه و هو يحاوره.
2- حرف غيبت همچون « ه » در « ايّاه » .
3- هاء سكت كه بمنظور بيان حركت يا حرف ملحق به كلمه مىشود مانند: ماهيه و وازيداه.
4- هائيكه بدل است از همزه استفهام.
5- هاء تأنيث مانند: رحمة و نعمة در حال وقف.
«ها»
بر سه وجه است:
1- اسم فعل بمعناى « خذ » .
2- ضمير مؤنّث مانند: فالهمها فجورها.