2- براى طلب تصوّر مىآيد نظير: أزيد قائم ام عمرو.
و همچنين براى طلب تصديق نيز مىآيد مثل: أزيد قائم.
3- همزه استفهام هم بر اثبات داخل شده همچون دو مثال مذكور و هم بر نفى در مىآيد مانند: الم نشرح لك صدرك .
4- همزه استفهام داراى صدارت است.
معانى ديگر براى همزه
گاهى همزه از استفهام حقيقى خارج شده و به هشت معناى ديگر مىآيد:
1- تسويه و آن عبارتست از همزهاى كه بر سر جملهاى در مىآيد كه در محلّ مصدر مىباشد مانند: سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم .
2- انكار ابطالى، مقتضاى اين همزه آنستكه مابعدش واقع نبوده ومدعى آن مورد كاذب باشد مانند: أفاصفيكم ربكم بالبنين .
3- انكار توبيخى، مقتضاى اين همزه آنستكه مابعدش واقع بوده و فاعل آن مورد سرزنش و ملامت باشد مانند: أتعبدون ما تنحتون.
4- تقرير و معناى آن عبارتست از حمل كردن مخاطب را بر قرار و اعتراف بامرى كه ثبوت يا نفى آن نزدش معلوم و محرز مىباشد مانند: أضربت زيدا.
5- تهكّم يعنى استهزاء و مسخره نمودن مانند: أصلوتك تأمرك ان تترك ما يعبد آبائنا .
6- امر مانند: أاسلمتم يعنى اسلموا.
7- تعجّب مانند: ألم تر الى ربّك كيف مدّ الضلل .
8- استبطاء يعنى كند و سست تلقى نمودن چيزى مانند: ألم يأن للّذين آمنوا .
«ءآو ايا»
ايندو حرف براى نداء بوده، اوّلى براى نداء بعيد و دوّمى براى نداء قريب مىباشند.