شاهد در « منّا » و « فداءا » است كه مضمون جمله قبل يعنى « فشدّوا الوثاق» را تفصيل
مىدهند و تقدير « امّا تفدئون فداءا و تمنّون مّنا» مىباشد.
2- در موردى كه مفعول مطلق مؤكّد لنفسه يا مؤكّد لغيره باشد.
مثال مؤكد لنفسه همچون: له علّى الف درهم اعترافا.
تقدير آن: « اعترافت اعترافا» است و چنانچه ملاحظه ميشود بجاى « اعترافا » هيچ مصدر ديگرى نميتوان قرار داد از اينرو آنرا مؤكّد لنفسه
گويند.
مثال مؤكّد لغيره نظير: زيد قائم حقا.
تقدير آن: « زيد قائم احقّه حقا» مىباشد در اينجمله ممكن است قائل مرادش از « زيد قائم» حقيقت بوده و امكان
دارد منظورش مجاز باشد ولى با آوردن « حقّا احتمال مجاز دفع ميشود.
3- در جائيكه مفعول بواسطه « الّا » يا « انّما » محصور فيه واقع شود مانند: ما انت الاسيرا.
تقدير آن « تسير سيرا» مىباشد.
4- آنكه مفعول مطلق در مقام تشبيه آورده شده باشد و پس از جمله بوده كه
آن جمله مشتمل باشد بر اسمى كه بمعناى مفعول مطلق است مانند: مررت به فاذا له صوت
صوت حمار.
تقدير آن: « يصوت صوت حمار» مىباشد.
5- آنكه مفعول مطلق به صيغه تثنيه آمده باشد اگر چه حقيقتا تثنيه باشد
مانند: لبّيك و سعديك.
تقدير آن: « الب لك البابين» مىباشد.
3-
مفعول له و اقسام و احكام آن
مفعول له: عبارتست از فضلهاى كه فعل بخاطر آن صورت گرفته است و بآن