قرائن مثلا صدورش از معصوم عليه السلام قطعا راست است ولى با قطع نظر
از اين قرائن شأنش اين باشد كه بهركدام از دروغ يا راست بتوان آنرا متّصف نمود يعنى
در حقّش بتوانيم بگوئيم اين كلام صادق است يا كاذب .
انشاء : كه عبارت « او انشاء » در عبارت مصنّف
بآن ناظر است بمركبى گويند كه
صلاحيّت براى اتّصاف بصدق و كذب را نداشته باشد .
2- ناقص : قسم دوّم از
اقسام مركّب، مركّب ناقص است كه كلمه « و امّا
ناقص » در متن بان اشاره
دارد و آن مركّبى است كه بعد از القاء سكوت بر آن روا نبوده و جاى سؤال باقى باشد و
آن نيز خود بر دو نوع است :
تقييدى
و غير تقييدى .
تقييدى : كه در متن مصنّف
بآن اشاره نموده و گفته « تقييدى » مركّب ناقصى
را گويند كه جزء دوّمش قيد براى جزء اوّل باشد مانند مثالهاى : غلام زيد، رجل فاضل، قائم فى الدّار .
غير تقييدى :
كه
كلمه « او غيره » بآن اشاره دارد آنستكه جزء دوّم قيد براى جزء اوّل نباشد همچون دو مثال : فى الدّار و خمسة عشر .
و امّا عبارت « و الّا
فمفرد » در عبارت متن
اشاره بمفرد بوده و مقصود اينستكه :
اگر بجزء لفظ دلالت بر جزء معنا مقصود نباشد آنرا مفرد خوانند .
شرح : قوله : ان احتمل الصدق و الكذب :
مانند جمله زيد قائم كه با قطع نظر از وجود قرائن بر صدق يا كذبش تاب
هردو احتمال در آن موجود است .
قوله : او انشاء :
مانند جمله « اضرب » كه چون متكلّم بوسيله آن طلب ايجاد ضرب مىنمايد لاجرم جاى احتمال صدق و كذب
در آن نيست .