responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 926

امكان افتاد بناى گريه و زارى و صيحه و نوحه نهاد و آنقدر گريست كه ريش وى از اشگ تر شد يزيد پرسيد اى سفير روم گريه تو در همچو مجلسى كه عيش و سرور ماست براى چيست؟

سفير روم گفت :

بدانكه من در زمان پيغمبر خدا صلّى اللّه عليه و آله به رسم تجارت وارد مدينه شدم خواستم هديه و تحفه‌اى خدمت رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله برده باشم از يكى از اصحاب پرسيدم كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چه نوع از هدايا را دوست مى‌دارد آن مرد گفت دو بسته مشگ و عطريّات در نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از همه چيز محبوبتر است من آمدم دو بسته مشگ با قدرى عنبر اشهب برداشتم روانه خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شدم و آنروز در خانه ام سلمه تشريف داشت اذن گرفتم داخل شدم فلمّا شاهدت جماله ازداد عينى من لقائه نورا ساطعا و زادنى منه سرورا و قد تعلّق قلبىّ بمحبّته يعنى چون چشمم برغرّه غرّاى احمدى و جمال دل‌آراى محمّدى صلّى اللّه عليه و آله افتاد ديدم نور چشمانم زياد و روشنى ديده‌ام افزون گشت فى الواقع ماه شب چهارده اقتباس نور از لمعه رخسارش مى‌نمود و چراغ جهان‌افروز آفتاب با پرتو شمع جمالش تاب مقاومت نداشت وجد و سرورى در دل و محبّت آن حضرت در قلبم جاى‌گير شد بعد از سلام و تحيّت عطر را در حضور مهر ظهورش نهادم بزبان شيرين فرمود :

ما هذا؟ اين چيست؟

عرضه داشتم هديه محقّرى است كه به خدمت آورده‌ام اميدوارم قبول فرمائى .

حضرت فرمود : نام تو چيست؟

عرض كردم : عبد الشمس يعنى بنده آفتاب .

فرمود : نام خود را تبديل كن، من اسم تو را عبد الوهّاب گذاردم، اگر اين نام را قبول مى‌كنى من نيز هديه تو را مى‌پذيرم و در غير اين صورت هديه را قبول نخواهم نمود .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 926
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست