responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 905

چه خوش باشد كه اندر كوى دلدار

فشانم جان سر اندازم بپايش‌

امّ كلثوم سلام اللّه عليها پرسيد چه خبر است؟

عرضه داشتند : نصرانى از ديدن حال زار شما و سر خونبار حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام منقلب شده اسلام آورد بعد از كلمه شهادت در پاى شتر اسيران به شهادت رسيد دختر على عليه السّلام گريه كرد فرمود انّ النّصارى يحتشمون لدين الأسلام و امّة محمّد يقتلون اولاده اى بى‌مروّت مردم نصرانيها حمايت از دين اسلام مى‌كنند ليكن امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله پسر پيغمبر خود را مى‌كشند و عيال او را اسير مى‌كنند پس آن مخدّره از سوز دل مى‌گفت يا رسول اللّه انظر الى بناتك بارزات حاسرات مرمّلات باكيات لا طمات نادبات يا رسول اللّه قتل المحامى و النّصير و لا محامى لنا اى رسول مختار نصرانى حال ما را ديد دلش سوخت به يارى ما جانفشانى كرد آخر ما دختران توايم كه بى‌پرده و سر و پا برهنه‌ايم دخترها يتيم شدند زنها بيوه ماندند همه برسرزنان و سينه‌كوبانند ناصرى ندارند مرد و مددكارى ندارند يا ليت فاطمه عليها السّلام ما را به اين حالت مى‌ديد كه به چه مصيبت دچار و به چه بليّت گرفتار شده‌ايم‌

ترتيب ورود اسراء به شام و سرهاى مطهّر شهداء

در مقتل ابو مخنف آمده كه سرهاى شهداء را از دروازه خيزران وارد كردند سهل مى‌گويد :

من از جمله مردم بودم كه ديدم نود و نه علم از دروازه وارد شد پس از سرها اسرا وارد شدند سر آقا حسين عليه السّلام را بررمح بلندى زده بودند و خولى آن رمح را مى‌كشيد و به آواز بلند مى‌گفت انا صاحب الرّمح الطّويل انا صاحب المجد الاصيل منم آن كسى كه دشمنان يزيد را كشتم و بخون آغشتم عليا مكرّمه امّ كلثوم با چشم گريان فرمود اى دشمن خدا فخر مى‌كنى به كشتن كسى كه جبرئيل گهواره جنبان او بوده و ميكائيل ذكر خواب گوينده و اسرافيل بدوش كشنده و اسمش در

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 905
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست