responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 838

بى‌شمار از احوال خود بيان كنم ولى اى پسر زياد بدانكه بسى تعجّب مى‌كنم از كسى كه شفا مى‌دهد سينه خود را به كشتن امام خود و حال آنكه علم دارد كه در قيامت از او انتقام مى‌كشند .

پس چون ابن زياد ديد كه هرچه با جناب زينب خاتون سلام اللّه عليها تكلّم مى‌كند جواب‌هاى كافى و شافى مى‌شنود بلكه باعث ظهور كفر و افتضاح او مى‌گردد صلاح خود را در اين ديد كه با آن مظلومه ديگر تكلّم نكند تا مفتضح نشود، پس روى نحس خود را بطرف جناب عليا مخدّره امّ كلثوم سلام اللّه عليها كرده پرسيد : اين بانو كيست؟

گفتند : اين بانو امّ كلثوم خواهر ديگر امام حسين عليه السّلام است .

فقال : يا امّ كلثوم، الحمد للّه الّذى قتل رجالكم، فكيف ترون ما فعل بكم يعنى اى امّ كلثوم حمد خداوند را كه كشت مردان شما را، پس چگونه ديديد آنچه را كه برسر شما آمد؟

فقالت : يابن زياد لئن قرّت عينك بقتل الحسين فطال ما قرّت عين جدّه صلّى اللّه عليه و آله به پس جناب امّ كلثوم سلام اللّه عليها فرمود : اى پسر زياد اگر چشم تو به كشتن برادرم حسين عليه السّلام روشن شد پس بدان كه طول كشيد زمانهائى كه روشن گرديده بود چشم جدّش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به ديدن او .

و كان يقبّله و يلثم شفتيه و يضعه على عاتقه، اى پسر زياد لعنت خداوند برتو باد رفتار تو با او اين بود كه وى را به قتل رسانيدى و بدن نازنينش را در اين هواى گرم در بيابان انداخته‌اى و سر مقّدس او را برنيزه كرده‌اى و به كوفه آورده‌اى ولى بدان كه رفتار و عادت جدّش اين بود كه هروقت او را مى‌ديد وى را در آغوش مرحمت خود جاى مى‌داد و او را مى‌بوسيد و به لب‌هاى او كه حال برسر نيزه پژمرده شده است بوسه مى‌زد و مكرّر بردوش خود سوارش مى‌نمود .

فقالت : يابن زياد اعد لجدّه جوابا فانّه خصمك غدا پس فرمود اى پسر زياد

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 838
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست