responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 825

دست مى‌آورد و آن نان و خرما را از دست و دهان اطفال مى‌گرفت و بزمين مى‌انداخت زن و مرد اهل كوفه از اين كار دختر على زارزار مى‌گريستند كه ببينيد بچه‌ها دارند از گرسنگى مى‌ميرند و آن مخدّره راضى نيست نان و خرما را بخورند عليا مخدّره گريه زنها را مى‌ديد مى‌فرمود تقتلنا رجالكم و تبكينا نسائكم مردان شما قاتل ما هستند و زنان شما برما مى‌گريند فالحاكم بيننا و بينكم اللّه يوم فصل القضاء خدايتعالى ميان ما و شما در روز جزا و فصل القضا حكم كند مسلم گويد فبينما تخاطبهنّ ذا بضجّة قد ارتفعت يعنى در آن اثنا كه آن مخدّره معصومه داشت به اهل كوفه عتاب و خطاب مى‌نمود ناگاه صداى خروش و غلغله مردم بگوشم رسيد چون نظر كردم ديدم سرهاى شهدا را آوردند

شعر

ديدم از راه رسيدند سوارانى چند

برسنانها سر پر چون شهيدانى چند

شده از گيسوى مشگين جوانان ز هوا

برزمين اشگ‌فشان غاليه مويانى چند

يقدّمهم رأس الحسين عليه السّلام و هو رأس زهرى اشبه الخلق برسول اللّه يعنى پيشاپيش سرها سر سرور شهيدان كه مانند ماه تابان بود خضاب محاسن پرخون آقا از سياهى رنگ گويا به رنگ خضاب بود وجهه دارة قمر طالع دائرة صورتش مانند ماهى تمام بود كه از افق تيره طلوع نموده بود محاسن شريفش مثل هاله براطراف ماه دائره زده بود و الرّيح يلعب يمينا و شمالا باد كه مى‌وزيد محاسن شريفش را به يمين و يسار حركت مى‌داد

فالتفت زينب فرات رأس اخيها چشم زينب دلشكسته كه برسر مجروح برادر افتاد كه بآن نحو بالاى نيزه بود طاقت نياورده فنطحت جبينها بمقدم المحمل حتى راينا الدم يخرج من تحت قناعها سر خود را بلند كرد پيشانى را بچوبه پيش روى‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 825
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست