اذا بعلىّ بن الحسين عليهما السّلام على بعير بغير وطاء و اوداجه تشخب
دما مسلم مىگويد كه ناگاه چشمم برامام
بيمار افتاد ديدم كه با حال نزار برشتر برهنه سوار و نيز اعضايش از جفاى اشرار مجروح
بود و خون از رگهاى گردنش جستن
مىكرد چه اينكه شخب آن پستانى را گويند كه از شير پر شده
باشد بمحض رسيدن دست و اشاره انگشتان شير از او جستن نمايد اينجا هم مسلم گچكار گويد خون
همانطورى از رگهاى آن عليل بيمار جستن مىكرد و با حالت زار بيقرارى مىكرد
و هو يقول بصوت حزين، با ديده گريان مىفرمود :
شعر
يا امّة السّؤلا سقيا لريعكم
يا امّة لم تراعى جدّنا فينا
اى بدترين امت شما را خدا خير ندهد كه رعايت حرمت جد مادر حق ما نكرديد
تسيرونا على الاقتاب عادية
كانّنا لم نشيّد فيكم دينا
اين حق ما بود كه اولاد پيغمبر را
برروى چوبهاى شتران بنشانيد و بصورت اسير وارد شهر و ديار كنيد
ما مگر مشيّد دين و آئين شما نبوديم و صار اهل الكوفة يناولون الأطفال الّذين على المحافل
بعض التّمر و الخبز و الجوز اهل كوفه را ديدم كه براطفال خردسال خرما و جوز و پاره نان مىدادند و امّ كلثوم ناله و فرياد مىكرد اى امان اى نامسلمانان
انّ الصّدقة علينا حرام صدقه برما آل محمّد حرام است پس