responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 688

پسر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چه آورده، ديدند دست از عبا بيرون آورده قنداقه شيرخواره را بلند كرد آنقدر كه زير بغلش نمودار شد كه همه لشگر ديدند حضرت با صداى بلند فرمودند : اى كوفيان و شاميان اما ترونه كيف يتلظّى عطشا آيا نمى‌بينيد اين طفل از تشنگى چگونه آتش گرفته، شما را به خدا ترحّم كنيد فاسقوه شربة من الماء و شربتى از اين آب به اين طفل بچشانيد .

در كتاب منبع الدّموع مذكور است كه لشگر بعضى، بعضى را سرزنش و ملامت كردند و گفتند : اگر قطره‌اى آب به اين طفل برسد چه خواهد شد كم‌كم در ميان لشگر همهمه افتاد، عمر سعد ملعون ديد نزديك است شورش در ميان لشگر افتد رو به حرمله كرد و گفت : چرا جواب حسين را نمى‌دهى؟

گفت : امير جواب پدر بگويم يا پسر را كنايه از اينكه پدر را نشانه كنم يا پسر را؟

عمر گفت : مگر سفيدى گلوى طفل را نمى‌بينى؟

حرمله اسب خود را تاخت بربلندى برآمده از مركب به زير آمد و از جعبه تيرى بيرون آورد به كمان نهاد .

راوى گفت : چون صداى پرش تير بلند شد نگاه به دست امام تشنه‌كام كردم ديدم آن طفل مثل مرغ سركنده جان مى‌دهد

ابو مخنف مى‌نويسد : فذبح الطّفل من الاذن الى الاذن آن تير زهرآلود از زير اين گوش تا زير آن گوش على اصغر را بريد قابل ذكر است كه ابو مخنف قاتل شاهزاده على اصغر را قديمة بن عامر معرّفى كرده و بعد مى‌گويد :

امام عليه السّلام خون آن طفل را مى‌گرفت و به هوا مى‌پاشيد و مى‌فرمود : خدايا تو گواه باش كه اين قوم گويا نذر كرده‌اند يكنفر از ذريّه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را باقى نگذارند .

ثمّ رجع بالطّفل مذبوحا و دمه يجرى على صدر الحسين عليه السّلام پس حضرت با دل پرحسرت با طفل مذبوح خود برگشت با يكدست قنداقه او را گرفت و با

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 688
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست