responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 626

كه اى قاسم در وقتى كه لشگر اندوه بسيار و ملال بى‌شمار برتو غلبه كند اين تعويذ را باز كن و بخوان و بدانچه در او نوشته عمل كن، با خود گفت تا بوده‌ام در زير سايه عمو با عزّت و جلال بسر برده‌ام و هرگز گرد ملالى برآينه خاطرم ننشسته و تا بحال چنين روزى برمن نگذشته و همچو حالتى رخ نداده، خوب است آن تعويذ را بگشايم و مضمون آنرا بدانم، دست برد تعويذ را باز كرد ديد پدر بزرگوارش به خطّ مبارك خود نوشته :

يا ولدى، يا قاسم اذا رأيت عمّك الحسين عليه السّلام بكربلاء و قد احاطه الاعداء فلا تترك البراز و الجهاد لاعداء اللّه و اعداء رسول اللّه و لا تبخل عليه بروحك و كلّما نهاك عن البراز عاوده ليأذن لك‌

اى نور ديده قاسم، ترا وصيت مى‌كنم چون عمويت حسين عليه السّلام دچار دشمنان شد كوشش كن كه سر خود را در قدم او اندازى و جان خويش را در راه وى ببازى و هرچند تو را از مصاف بازدارد تو مبالغه كن كه جان فداى حسين عليه السّلام كردن مفتاح سعادت ابدى است .

قاسم كه اين وصيت را مطالعه كرد از شادى نتوانست آرام گيرد از جاى جست خدمت عمو آمد و نوشته پدر را ارائه داد چون چشم حضرت ابا عبد اللاهّ لحسين به خط برادر افتاد و مضمون آن از نظرش گذشت بكى بكاءا شديدا و نادى بالويل و الثبور و تنفّس الصّعداء

عقد نمودن امام عليه السّلام دختر خود را براى شاهزاده حضرت قاسم در روز عاشوراء

پس از آنكه شاهزاده قاسم وصيّت‌نامه پدر را به عموى مهربان نشان داد و امام عليه السّلام متأثّر گرديد حضرت با چشم اشگبار فرمود : اى نور ديده اين وصيّتى بود كه پدر به تو فرموده، يك وصيّت نيز به من نموده كه بايد آن را عمل كنم .

مرحوم طريحى در منتخب مى‌نويسد : فاخذ بيد القاسم و ادخل الخيمة و طلب‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 626
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست