responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 609

خاتون را بردار از اين دشت آشوب‌ناك برو كه اين لشگر غير از من مقصودى ندارند .

فاقسمه عبد اللّه عند ذلك باللّه، آن جوان دل‌شكسته امام عليه السّلام را به خدا و رسول صلّى اللّه عليه و آله قسم داد

عرض كرد : فدايت شوم اوّل كسى كه در هواى تو جان داد پدرم مسلم بود، اكنون مى‌خواهم در اين روز پرسوز اوّل كسى كه از اقرباى تو در وفادارى سر بازد من باشم .

حضرت، عبد اللّه را در كنار گرفت فرمود : اى يادگار پسر عمّ چشمم به روى تو روشن و دلم به تو خرّم است چگونه داغ فراق شما جوانان را بردل پرغم نهم، بى شما زندگى برمن حرام است اكنون كه ميل رفتن دارى مأذون و مختارى، ما نيز از قفا مى‌آئيم .

عبد اللّه مسرور شد بعد از وداع مادر و خواهر روى به كارزار نهاد .

قال ابو مخنف : لمّا برز الغلام شمّر عن ذراعيه، دست رشادت از آستين جلادت بدر آورد

با شمشير هلال‌آسا مانند شير در جلو لشگر ايستاد و اين رجز را خواند :

نحن بنو هاشم الكرام‌

نجمى بنات سيّد الهمام‌

سبط رسول الملك العلّام‌

نسل على الفارس الضّرغام‌

فدونكم اضرب بالصّمصام‌

ارجو بذاك الفوز فى القيام‌

پس مركب به جولان درآورد و مبارز طلبيد هركه پيش آمد از ضربت تيغش به خاك در غلطيد گاهى چون مريخ تيغ‌زن و گاهى همچون شهاب ثاقب نيزه بكار مى‌برد و بانتقام خون پدر لشگر را زير و زبر مى‌كرد فقتل رجالا و جدّل ابطالا مردان بسيارى را كشت و شجاعان زيادى را برزمين انداخت مرحوم ملّا حسين كاشفى در روضه مى‌نويسد :

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 609
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست