كار برحضرت و اصحاب باوفا و اهل بيت گرامش سخت
شد، اصحاب بطلب آب رفتند ولى دست تهى برگشتند لذا خاطرها آزرده و دلها شكسته و روانها پژمرده گشت، كمكم
روز گذشت و پيوسته هوا گرمتر مىشد تا وقت زوال رسيد و آفتاب روى دائره نصف النهار واقع شد و گرمى هوا به نهايت شدّت خود رسيد .
شعر
چه خورشيد تابنده در نيم روز
باستاد در چاشتگاه تموز
شرر بيخت غربال زين پير چرخ
بشد آتشافروزى آئين چرخ
صار الامر على انّ الكفرة الموكّلين بالفرات يشوّقونه الى الماء توبيخا
له و استهزاء له
تشنگى اصحاب و اعوان امام عليه السّلام به جائى رسيده بود كه همه ديدها
به سمت شريعه نگران بود و بىحيائى موكّلين آب فرات به حدى رسيده بود كه جامها و ظرفها
به زير آب مىزدند و به هوا مىپاشيدند و صداى شرّ، شرّ آب را به گوش اهل اردوى امام عليه السّلام مىرسانده و پيوسته عربده
مىكشيدند : عجب آب شيرينى
است، عجب آب خوشگوارى است مثل شكم ماهى موج مىزند .... و از اين قبيل سخنان استهزاءآميز
تشنگان صحراى كربلاء را تشويق كرده و سرزنش مىنمودند حتى برخى از آن
ناپاكان به شخص شخيص امام عليه السّلام توهين كرده و قلب مبارك آن جناب را مىشكستند .
مرحوم مفيد در ارشاد مىنويسد :
نادى عبد اللّه بن حصين الازدى باعلى صوته : يا حسين الا تنظر الى الماء كانّه كبد السّماء و اللّه لا تذوقون منه
قطرة واحدة حتّى تموتوا عطشا .
فقال الحسين عليه السّلام :
اللّهم
اقتله عطشا و لا تغفر له ابدا
از جمله استهزاء كنندگان عبد اللّه بن حصين ازدى بود كه فرياد زد و با
صداى