responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 315

را برحضرت گرفتند، صداى هياهوى بنى هاشم و غلغله لشگر بالا گرفت در آن گيرودار صداى حيدرآساى امام حسين عليه السّلام بلند شد كه : ثكلتك امّك، ما تريد، يعنى مادرت به مرگت بنشيند از جان ما چه مى‌خواهى، چرا نمى‌گذارى به منزل و مأواى خود برگرديم، چرا لرزه بدل ذريّه فاطمه مى‌اندازى؟

حرّ پيش آمد، عرض كرد يابن رسول اللّه به من فرمودى ثكلتك امّك مختارى، من بجز خوبى قدرت ندارم در حق شما عرضى كنم .

حضرت فرمود : پس چه مى‌گوئى، چرا سر راه برمن گرفته‌اى؟

حرّ عرض كرد : مى‌خواهم با شما باشم تا شما را بنزد ابن زياد ببرم .

حضرت فرمود : بخدا قسم كه من متابعت تو نمى‌كنم .

حرّ عرض كرد : بخدا قسم من هم از تو دست برنمى‌دارم .

و از اينگونه عبارات و كلمات بين ايشان ردّوبدل شد .

حرّ گفت : يابن رسول اللّه من مأمور به جنگ نيستم و با شما سر مقاتله و منازعه ندارم از طرفى اگر شما را نزد ابن زياد نبرم مقصّر مى‌شوم در صورتى كه ميل نداريد به كوفه بيائيد راهى ديگر پيش بگيريد كه شما را نه بكوفه ببرد و نه بمدينه تا من حقيقت حال را به پسر زياد بنويسم شايد صورتى روى بدهد كه من نه در نزد شما مقصّر شوم و نه در نزد پسر مرجانه و پناه بخدا مى‌برم از اينكه سوء ادبى از من نسبت بشما صادر شود كه نتوانم در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سر برآورم فخذ هيهنا پس حرّ راهى را به حضرت نشان داد و عرض كرد از اين راه اگر ميل داريد تشريف ببريد كه نه راه كوفه است و نه راه مدينه .

حضرت بالضرورة از طرف چپ قادسيّه و عذيب الهجانات روبراه نهادند به فرموده محمّد بن ابيطالب حضرت رو به اصحاب نموده و فرمودند : هل فيكم احد يعرف الطّريق على غير الجادّة آيا ميان شما كسى هست كه به راه ديگر غير از جاده اصلى عارف باشد؟

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست