responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 313

قاصدهايتان بسوى من نيامد از دار و ديار خود قدم بيرون ننهادم مرا مضطر و ملجاء نموديد كه بسوى شما بيايم، حالا آمده‌ام اگر راست مى‌گوئيد برهمين رأى ثابت و برقرار باشيد و اگر از رأى خود برگشته‌ايد و پيمان را شكسته‌ايد و آمدنم را كراهت داريد راه را بگشائيد تا به وطن مألوف خود مراجعت كنم .

آن جماعت سكوت اختيار كرده و كلامى و سخنى برزبان نياوردند .

و چنانچه قبلا گفتيم حضرت اشاره فرمودند اقامه نماز را بگويند و پس از آن به حرّ فرمودند تو با لشگر خود و من نيز با اصحاب خويش نماز مى‌خوانم .

حرّ به اين عمل راضى نشد و عرضه داشت : ما نيز با شما نماز مى‌خوانيم لذا حضرت نماز ظهر را با هردو لشگر بطور جماعت خواندند و به روايت شيخ مفيد در ارشاد بعد از نماز دو لشگر از هم جدا شده هريك به مقام خود رفتند حرّ به درون خيمه خود رفت ولى لشگر و سپاهيانش كه خيمه نداشتند عنان مركب خود را بدست گرفتند و در زير سايه مركبان نشسته و كشيك حضرت را مى‌كشيدند تا وقت نماز عصر شد باز حضرت از خيمه بيرون تشريف آوردند و به نماز ايستاده و هردو سپاه با آن امام همام نماز خواندند پس از نماز حضرت خطبه‌اى ايراد نمودند و بعد فرمودند :

اى مردم از خدا بترسيد و اهل حق را بشناسيد و درصدد آن باشيد، به خدا قسم اين كار موجب خشنودى خداست، مائيم اهل بيت پيغمبر و از همه كس بامر امامت و خلافت اولى‌تر هستيم .

بارى در نماز ظهر گفتم و باز مى‌گويم : من به دعوت شما به اينجا آمده‌ام، اگر از راه جهالت منكر حق ما هستيد و از آمدن من اكراه داريد اشكالى ندارد از راهى كه آمدم برمى‌گردم .

حرّ عرض كرد : يابن رسول اللّه به ذات خدا قسم من از آن غدّارها و مكّارها نيستم كه شما را دعوت كرده و عريضه نوشته باشم نه از كاغذهاى اهل كوفه خبر

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 313
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست