responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 309

زهراست، پدر تو كه سعد وقاص بود جان براى جدّ او نثار مى‌كرد تو حالا قصد جان ايشان مى‌كنى، مكن و از خداى بترس و از شرمسارى روز قيامت برانديش و جواب حضرت رسالت را آماده باش كه چون در قيامت از تو پرسد كه چرا با فرزندم خصومت كردى و تيغ در روى او كشيدى چه حجّت خواهى آورد و چه عذرى خواهى گفت، ديگر آنكه سه نامه بدست خود نوشته بدو فرستاده‌اى و او را خوانده‌اى و او سخن تو را اجابت كرده به قول تو روى بدين جانب آورده است و تو اكنون قصد كشتن وى مى‌كنى، مردمان تو را غدّار و بى‌وفاء گويند و دوستان اهل بيت تا قيام قيامت برتو ناسزا گويند، مكن، مكن كه نكو محضران چنين نكنند .

عمر سعد از وى روى بگردانيد و پسر مهتر را گفت : تو چه مى‌گوئى؟

گفت : آنكه برادرم مى‌گويد اگرچه راست است ولى نسيه است و آنچه پسر زياد مى‌دهد نقد مى‌باشد و هيچ عاقل نقد را به نسيه ندهد و حاضر را برغايب اختيار نكند .

نقد را رايگان ز دست مده‌

وز پى نسيه روزگار مبر

گفت صوفى كه آبكامه نقد

از عسلهاى نسيه نيكوتر

عمر سعد گفت : اى پسر راست مى‌گوئى حالا ما دنيا را اختيار كرديم تا حال آخرت چون شود، پس روز ديگر عمر سعد بدار الاماره رفت و گفت راضى شوم به حرب حسين .

ابن زياد شادمان شد و پنج هزار كس بدو داد و بجانب كربلاء گسيل كرد و چون از شهر بيرون آمد يكى گفت : يابن سعد به حرب فرزند رسول خدا مى‌روى؟

گفت : آرى اگرچه حرب حسين در دنيا موجب عار است و در آخرت موصل به نار امّا حكومت ملك رى نيز سبب ذوق و حضور است و واسطه عيش و سرور و عمر سعد اينجا بيتى چند مى‌گويد كه ابو المفاخر رازى ترجمه‌اش را براين وجه‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 309
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست