نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 288
نداشت از فاطمه بيّنه بخواهد، حق نداشت كه حضرتش و ام ايمن را متهم
به دروغ كند، مردم اين رفتار او را پسنديدند و او را ستودند و گفتند كه: «اين كار را از روى آگاهى و
پرهيزكارى كرده است!» آنگاه با عدول از حرفشان كوشيدند تا زشتى
كردار خويش را نيكو جلوه دهند، لذا گفتند: «بر اين باوريم كه فاطمه هرگز
جز حق نگويد و على نيز جز به حق شهادت ندهد، ولى اگر زنى ديگر همراه امّ ايمن
مىبود و شهادت مىداد، ما فدك را به فاطمه مىداديم»! با اين سخنان نزد جاهلان
براى خود آبرويى كسب كردند، اما اصولا اين دو چه كاره بودند و چه كسى آن دو را
حاكم كرده بود كه ببخشند يا بگيرند؟! ولى امت گرفتار اين دو شدند، خودشان را به
چيزى بستند كه نه حقى در آن داشتند و نه دانشى نسبت به آن داشتند. هنگامى كه
مىخواستند فدك را از فاطمه عليها السّلام بگيرند به آن دو گفته بود: «آيا فدك تحت تصرف من نيست و
نماينده من در آن نيست و آيا تا رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم زنده بود،
من از غلّه فدك نمىخوردم»؟ گفتند: آرى! گفت: «پس چرا از من بر آنچه تحت
تصرفم است بيّنه مىخواهيد»؟ گفتند: زيرا فدك غنيمت مسلمانان است، اگر بيّنهاى
اقامه كردى كه خوب و گر نه اجازه تصرّف نمىدهيم! در حالى كه مردم پيرامون آن دو
گوش مىكردند، گفت: «آيا مىخواهيد قرارى را كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم
گذاشته برگردانيد و مىخواهيد در باره ما حكمى روا داريد كه در باره ساير مسلمانان
روا نمىداريد»؟
«اى مردم! بشنويد! اين دو در چه خيالى هستند! آيا شما دو تا بر اين
باوريد كه در اموال مسلمانان ادعايى دارم؟ آيا از من بيّنه مىخواهيد يا از آنان»؟
گفتند: از تو بيّنه مىخواهيم. گفت: «اگر در آنچه تحت تصرف من است، همه مسلمانان ادعايى مىداشتند، آيا از
آنان بيّنه مىخواستيد يا از من»؟ عمر خشمگين شد و گفت: اين فدك غنيمت و زمين
مسلمانان است و در دست فاطمه بوده و غلّهاش را مىخورده، اگر بر آنچه ادّعا
مىكند مبنى بر اينكه پيامبر فدك را به او هبه كرده، از ميان مسلمانان شاهدى آورد،
در حالى كه فدك غنيمت و حق آنان است، آن وقت ما در اين
نام کتاب : تاريخ سياسى صدر اسلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 288