responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 26

عبد اللّه بن رومى [8] گويد كه على (ع) گفت كه تا سه روز مهلت دارند كه از شهرى كه من در آن هستم بروند.

ابو يحيى [9] گويد: شنيدم كه على (ع) مى‌گفت: اى باهليان بشتابيد و با ديگر مردم، حق خويش بگيريد. خدا گواه است كه شما مرا دشمن مى‌داريد و من هم شما را.

حارث بن حصيره [10] از ياران على (ع) روايت مى‌كند كه على (ع) گفت: غنّى و باهله را (و قبيله ديگرى كه نامش را برد) بخوانيد تا بيايند و عطاى خويش از من بستانند. سوگند به آن خداوندى كه دانه را رويانيد و جانداران را بيافريد، آنان را از اسلام بهره‌اى نيست. و من در جايگاهم در كنار حوض و در مقام محمود گواهى خواهم داد كه ايشان در دنيا و آخرت دشمن من بوده‌اند. غنىّ را آن چنان به بازخواست كشم كه باهله از بيم مدهوش شود. هرگاه جاى پاى استوار كنم قبيله‌هايى را به ميان قبيله‌هايى بازگردانم و نسبنامه شصت قبيله را كه در اسلام نصيبى ندارند باطل سازم.

عمرو بن عمير [11] از پدرش روايت كند كه على (ع) گفت: غنّى و باهله را نزد من بخوانيد تا عطاهاى خويش بستانند. به آن خدايى كه دانه را رويانيد و جانداران را آفريد، آنان را در اسلام بهره‌اى نيست و اگر جاى پاى استوار كنم، قبيله‌اى را به قبيله ديگر بازمى‌گردانم و نسبنامه شصت قبيله را كه در اسلام نصيبى نداشته‌اند باطل خواهم كرد.

نام کتاب : الغارات نویسنده : تلخیص و ترجمه عبدالمحمد آیتی    جلد : 1  صفحه : 26
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست