نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 214
در تمام ادوار خواهد بود. لذا قرآن همه مردم را به «تحدّى» و مبارزه طلبيده، و هماوردجويى وقتى درست است كه قرآن براى همه قابل
فهم و استناد باشد، و معصومين هم براى هدايت جامعه بشرى آمدهاند و عدل قرآن و مفسّر
آن هستند. [1] و آن
مشعلداران هدايت تنها براى نجات و هدايت مردم زمان خود نبودهاند.
اخبارىها و ظاهر قرآن
عدّهاى از اخباريين مىگويند: ظاهر قرآن حجت نيست مگر زمانى كه اهل
بيت آيهاى را تفسير و معنى كرده باشند. [2] به مبحث «اخبارى» و «كتاب» رجوع شود.
اين بحث از بحثهاى مهم اصولى است، عام يعنى شامل و فراگير، و عموم
يعنى شمول، در اصطلاح به مفهومى كه كليه افراد و مصاديق خود را شامل شود، عام
گويند. مثال: تمام دانشمندان خادم بشريتاند؛ و خاصّ به مفهومى گويند كه شامل برخى
از افراد و مصاديق باشد. آيا عام داراى الفاظ مخصوصى است بهگونهاى كه استعمال آن
الفاظ در خاص مجاز باشد يا خير؟ اكثر اماميه معتقدند كه براى عام الفاظ مخصوصى وضع
شده است. [4] سيد مرتضى
مىگويد: در شرع مقدّس عام داراى الفاظ مخصوصى است، اما در لغت الفاظ مخصوصى
نداريم. بلكه اشتراك لفظى حاكم است. [5]
غزالى سه ديدگاه از علماى اهل تسنّن نقل مىكند [6]: 1. برخى قائل به توقفاند. 2. عدّهاى
معتقدند الفاظ عام براى اقلّ جمع (2 يا 3) وضع شدهاند. 3. اكثريت اهل تسنّن با
اكثريت اماميه همعقيدهاند. و پنج دليل بر اين مطلب ارائه مىكند كه به جهت
طولانى بودن سخن را كوتاه كرده و پژوهندگان به مأخذ مربوطه ارجاع داده مىشوند.
برخى از الفاظ عموم در عربى عبارتاند از: كلّ، جميع، اجمعين، تمام، اىّ، دائما،
مهما و اينما (شرطى)، متى (زمانى)، من و ما (شرطى، موصولى و استفهامى) كافّه،
قاطبه، جمع معرّف به الف و لام، نكره در سياق نفى يا نهى، و برخى از الفاظ عموم در
فارسى عبارتاند از: كليّه، كلّ، جميع، هر، تمام، همه براى عموم در كلام مثبت، هيچ
و هيچكس براى عموم در كلام منفى و ... در رابطه با الفاظى كه افاده عموم مىكند
بحثهاى مهمّ و قابل
[3] . الذريعة الى اصول الشريعة، ج 1، ص 197؛ مبادى الوصول الى
علم الاصول، ص 119؛ كفاية الاصول، ج 1، ص 331؛ نهاية الاصول، ص 317؛ الوافية فى
علم الاصول، ص 109؛ تهذيب الاصول، ج 2، ص 1؛ اجود التقريرات، ص 440؛ اصول
الاستنباط، ص 131؛ المستصفى من علم الاصول، ج 1، ص 36؛ اصول الفقه، ج 1، ص 139؛
فوائد الاصول، ج 1 و 2، ص 511؛ دروس فى علم الاصول، ج 1، ص 130؛ مناهج الوصول الى
علم الاصول، ج 2، ص 229.