نام کتاب : فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول نویسنده : ولایی، عیسی جلد : 1 صفحه : 213
به چه دليل ظواهر حجّت هستند؟ بعضى معتقدند [1] دليل منحصر به «بناى عقلاء» است. زيرا مردم در زندگى روزمره خود گفتههاى يكديگر را حجّت
دانسته و به آنچه از گفتههاى يكديگر مىفهمند عمل مىكنند، و به احتمال خلاف
اعتنايى نمىكنند، و شارع مقدس كه رئيس عقلاست نه تنها از اين روش عقلاء انتقاد
نكرده، بلكه خود نيز در تفهيم مقاصدش از آن پيروى كرده است.
برخى
[2] ديگر مىگويند دليل حجيّت ظواهر اصل عدم قرينه است. توضيح اينكه
اصالة الحقيقه، اصالة العموم، اصالة الاطلاق و ... همگى از انواع اصالة الظهور
مىباشند كه برگشت آنها به اصالة عدم القرينه است. يعنى برگشت اصالة الحقيقه به
اصل عدم قرينه مجاز و اصالة العموم به اصل عدم مخصّص است. پس اصالة الظهور بهدليل
اصالة عدم القرينه حجّت است. بعضى [3] ديگر برخلاف نظريه قبل معتقدند كه برگشت اصل عدم
قرينه به اصل ظهور است و مىگويند: بهدليل سيره عقلاء و عدم ردع شارع ظواهر حجت
هستند.
صاحب ديدگاه اول [4] در مقام جمع و ارجاع دو نظر ديگر نسبت به ديدگاه
خود مىگويد: عقلاء منحصرا به يك اصل و بنا اعتقاد دارند، و آن «اصالة الظهور» است. يعنى بناى آنها الغاء احتمال خلاف
ظاهر است، و اعتنايى به احتمال غفلت، خطا، نصب قرينه برخلاف نمىكنند و معناى چنين
الغايى حجيّت ظهور است و احتمالا صاحبان چنين انديشههايى از روى مسامحه از الغاء
احتمال غفلت يا احتمال قرينه، به اصالة الغفله «يا اصالة عدم القرينه» تعبير كردهاند.
آيا ظاهر قرآن حجّت است؟
در حجيّت و عدم حجيّت آيا بين ظاهر قرآن و ظاهر سنّت تفاوتى وجود
دارد يا خير؟ صاحب كفاية الاصول [5] مىگويد: هيچ فرقى بين قرآن و سنّت نيست. به
مبحث «كتاب» رجوع شود.
آيا ظواهر الفاظ فقط نسبت به كسانى كه روى سخن با آنان است، حجّت
است يا خير؟
ميرزاى قمى مىگويد [6]: ظاهر قرآن و روايات فقط نسبت به كسانى كه روى
سخن با آنان بوده حجّت است، نه براى مردم زمان ما. زيرا قرآن و سنّت همانند
كتابهاى ديگر نويسندگان نيست كه هر خواننده را طرف خطاب خود بشناسد، بلكه خطاب آن
به كسانى است كه در زمان خطاب موجود بودهاند. تفصيل اين سخن و ادله مخالفين را در
كتاب اصول الفقه، ج 3، ص 154 بيابيد.
امّا انديشمندانى مانند شيخ انصارى، آخوند خراسانى و ميرزاى نائينى
مىگويند: ظاهر قرآن و روايات براى همه حجّت است. زيرا قرآن و روايات معصومين (ع)
تنها موجودين زمان خود را مورد خطاب قرار ندادهاند. بلكه روى سخن و خطاب آنها
عموميت داشته و نسبت به همه مسلمانان