نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 118
هر موجودى از آن حيث كه
موجود است بالفعل است؛ به تعبير ديگر، موجود بودن عين بالفعل بودن است. پس اگر چيزى
بالقوه محض است و هيچگونه فعليتى ندارد، محال است موجود باشد.
ممكن است اشكال شود كه يكى
از تقسيمات موجود تقسيم آن به بالقوه و بالفعل است پس موجود بالقوه نيز موجود است،
در حالىكه بنابر اصل فوق ممكن نيست موجود بالقوه باشد. اين دو حكم متناقضاند.
جواب اين اشكال را بايد در فرق بين تقسيم نسبى و نفسى جستجو كرد. ما در مرحله سوم/
فصل اول/ 2- 7- 2 درباره تقسيمات نسبى بتفصيل بحث خواهيم كرد و پاسخ اين اشكال و
امثال آن را خواهيم داد. در اينجا باجمال مىگوييم كه اينكه پارهاى از موجودات را
به بالقوه متصف مىكنيم مربوط است به مقايسه و سنجش ذهن، نه اينكه آن اشيا
خودبهخود و فى نفسه- صرفنظر از قياس و سنجش ذهن- به بالقوه متصف شوند. ما برخى
از موجودات را با برخى ديگر مقايسه مىكنيم و مىبينيم اين موجودات مىتوانند در
آينده تبديل به ديگرى شوند و آثار و افعال ديگرى داشته باشند، در اين صورت شىء
فعلى را نسبت به شيئى كه در آينده مىتواند تبديل به آن شود مىگوييم بالقوه. چوب
بالقوه آتش است، كودك بالقوه دانشمند است. پس دخالت ذهن ما و قياس و سنجش آن است
كه موجب مىشود شيئى به بالقوه متصف شود. اگر از دخالت ذهن و قياس و سنجش آن صرفنظر
كنيم و شىء موجود را خودبخود و فى نفسه- يعنى همانگونه كه هست- لحاظ كنيم، با
چنين لحاظى بالفعل است و متصف به بالقوه نمىشود؛ پس بالقوه بودن وصفى است نسبى نه
مطلق.
مقدمه سوم: شيئية الشىء
بصورته لا بمادّته.
مادّه شىء- به معناى
فلسفى آن- دخالتى در شيئيت آن ندارد. مثلا شيئيت آب به همان صورت آبى است، همين
صورت است كه منشأ آثار خاص آب مىشود؛ اما مادّه آب كه بين آب و ساير امور جسمانى
مشترك است دخالتى در آب بودن آب ندارد. به عبارت واضحتر، اگر فرض كنيم كه صورت آب
مىتوانست بدون مادّه، يعنى بتنهائى، موجود شود باز حقيقت آب موجود شده بود؛ پس
مادّه آب دخالتى در آب بودن آب ندارد، آب بودن آب به همان صورت آب است، منتها چون
صورت در تحقق نيازمند مادّه است هميشه صورت آب با مادّه يافت مىشود.
نام کتاب : شرح نهاية الحكمة( مصباح) نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 118