نام کتاب : شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي نویسنده : زمانی نژاد، علی اکبر جلد : 1 صفحه : 31
مردمانى تا از اين محنت برستمانى» (ج ۱، ص ۴۱۴). «ازهر بن راشد گويد: چون انس ما را حديثى گفتى از رسول صلى الله عليه و آله، و ما را معنى مفهوم نشدى، پيش حسن بصرى آمدمانى و از او پرسيديمى» [1] (ج ۱، ص ۶۳۶). «ابو جعفر الباقر روايت كند از جابر عبداللّه انصارى كه او گفت: ما جماعت انصار فرزندان را بر على ابوطالب عرض كردمانى، هر كه او را دوست داشتى، دانستمانى كه حلال زاده است و هر كه او را دشمن داشتى، دانستيمى [2] كه حرامزاده است، و ما جماعت انصار هر كه كه ما را حاجتى بود به رسول صلى الله عليه و آله، على عليه السلام را وسيله كردمانى تا حاجت ما روا كردى» (ج ۲، ص ۱۴۴). «و لو شئنا لاتينا كل نفيس [نفس] هداها، اگر خواستمانى هر نفسى را هُدا [3] بداديمى؛ يعنى اگر ما خواستمانى ارادت جبر و اكراه هر كسى را قهر كردمانى و الجاء بر ايمان و افعالى كرديمى با او كه عند آن ملجأ شدى به ايمان» (ج ۴، ص ۲۸۴ ـ ۲۸۵). «گفتند اگر خداى ما را هدايت دادى، متقى بودمانى؛ يعنى براى آن نبوديم كه خداى تعالى هدايت نداد و اين دروغ است بر خداى» (ج ۴، ص ۴۹۹). ديگر از استعمالات غريبه اين كتاب، الحاق ادات «ها» است در اول بعضى افعال و مخصوصاً در اول فعل «گرفتن». و گويا اين استعمال مأخوذ از پاره اى از لهجات محلى ايران است؛ مثال: «با او گويند: اقبض فيقبض، ها گير، او هاگيرد. بار ديگرش گويند: اقبض، او هاگيرد» (ج ۱، ص ۸). «و بعضى دگر گفتند آنكه عقده نكاح به دست او باشد، شوهر است و معنى آيه