ديگر، مطالعات زمينشناسى
و باستانشناسى نشان مىدهد كه بيابانهاى جزيرةالعرب در دورههاى پيشين، از
سرسبزى و اعتدال آب و هوايى برخوردار بوده و در دورهاى خاص در اثر تغيير وضعيّت
جوّى، اين منطقه به شكل بيابان درآمده كه در اثر آن، مهاجرتهاى متعدّدى از اين
سرزمين رخ داده است.[1]
در برخى روايات تفسيرى نيز به تغيير و تحوّل زيست محيطى محلّ سكونت عاديان در اثر
خشم خداوند اشاره شده است؛[2] بنابراين، شايد آن دو گزارش، به دو دوره از پيامبرى هود مربوط بوده يا
آن كه نام احقاف، نه از آغاز، بلكه در دورههاى متأخّر پس از وقوع عذاب بر ساكنانش
بر آن نهاده شده باشد. از توضيحات برخى مفسّران[3] و كاربردهاى گوناگون اين كلمه[4] نيز برمى آيد كه احقاف بيش از آن كه نامى براى سرزمين خاصّى باشد،
بر عموم بيابانهاى داراى تپّههاى شنى اطلاق مىشود. تقسيم عاد به دو گروه
باديهنشين و شهرنشين در برخى روايات،[5] راه حلّ سومى را پيش روى ما مىنهد. بر اين اساس، گزارشهاى متفاوت
از محلّ سكونت عاد، در واقع هر يك خطاب به گروه خاصّى از آنان بوده است. در آياتى ديگر، از بناى
آثار تمدّنى بزرگى در منطقه سكونت عاديان ياد شده است. آنان بر اماكنى مرتفع در
سرزمين خويش بناهايى بدون سود مىساختند كه گويا اماكنى براى عيش و نوش و سرگرمى و
تفاخر* بوده است:[6] «اتَبنونَ بِكُلّ ريعٍ ءايَةً
تَعبَثون». (شعراء/ 26، 128) اين در
حالى است كه تعبير «اوديه» جمع وادى در آيه 24 احقاف/ 46 نشان مىدهد كه آنان در
دشتهاى مسطّحى مىزيستند. احتمالًا آنان همانند قوم ثمود* (به ويژه با توجّه به
تقارن ياد آنها در قرآن) در دشتهايى نزديك كوهستان زندگى مىكرده (فجر/ 89، 6-
9)، اين بناها را بر قلّه تپهها و كوههاى اطراف مىساختند. سرزمين يمن در جنوب و
منطقه حسمى در شمال عربستان كه تركيبى از دشت و كوه است[7] و همچنين منطقه «وادىالقرى» در حجاز با توجّه به اكتشاف آثارى
دست نوشته و بقاياى يك معبد بر فراز كوهى در آن،[8] با گزارش اين آيات مطابقت دارند. همچنين آنان بناهاى بزرگ[1]. المفصل، ج 1، ص240-/ 246 [2]. فتح البارى، ج 6،ص 267 [3]. التبيان، ج 9، ص280؛ مجمع البيان، ج 9، ص 135- 136 [4]. مستدرك، ج 2، ص488؛ الاحتجاج، ج 2، ص 334؛ بحارالانوار، ج 6، ص 292 [5]. فتح البارى، ج 6،ص 268 [6]. تفسير ابن كثير، ج3، ص 354؛ الميزان، ج 15، ص 300 [7]. تفسير قرطبى، ج16، ص 135 [8]. المفصل، ج 1، ص169