مورّخان اسلامى نيز از آن
حكايت مىكند كه محلّ سكونت قوم عاد، به طور كامل نزد عرب شناخته شده بود و در
مسير گذرگاههاى آنان قرار داشت.[1] در برخى روايات و اخبار تفسيرى نيز از وجود آثارى از اين قوم در
محلّ سكونتشان خبر داده شده است.[2] وراى اين گزارشها و روايات چه بسا غير مطمئن، قرآن در دو آيه ديگر
به صراحت از ماندن آثار محلّ سكونت عاد تا برههاى از زمان
«فَاصبَحوا لا يُرى الّا مَسكِنُهُم» (احقاف/ 46، 25) و شناخته
شدن آن مكان نزد عرب «وعادًا وثَمودَا وقَد تَبَيَّنَ
لَكُم مِن مَسكِنِهِم» (عنكبوت/ 29، 38) ياد كرده است. از
سوى ديگر، اشاره به ماجراى قوم عاد در سخنان مؤمن آل فرعون آشنايى مصريان با آنان
و احتمالًا نزديكى منطقهشان به مصر را نشان مىدهد:
«انّى اخافُ عَلَيكُم مِثلَ يَومِ الاحزاب* مِثلَ دَأبِ قَومِ نوحٍ وعادٍ وثَمودَ
...». (غافر/ 40، 30- 31) گرچه از نام احقاف
برمىآيد كه سرزمين عاديان، منطقهاى بيابانى و خشك بوده است، در آياتى ديگر از
باغها و چشمهسارهاى محلّ سكونتشان ياد شده است (شعراء/ 26، 134)؛ همچنين وعده
هود به نزول باران در صورت توبه و استغفار ايشان (هود/ 11، 52) و انتظار آنان براى
نزول باران (احقاف/ 46، 24) نشان مىدهد كه آنان در سرزمين خشك يا در حال گذراندن
دورهاى از خشكسالى بودهاند.[3] برخى روايات تفسيرى و اخبار جاهلى نيز از اين حادثه خبر دادهاند.[4] اين دو گزارشِ در ظاهر متناقض،[5] به دو گونه قابل جمع است: اين دو سرى
آيات به دو مرحله گوناگون از تاريخ قوم عاد و احتمالًا دو منطقه مختلف اشاره
دارند؛ همانگونه كه برخى مفسّران از تعبير «عاداً
الاولى» اين را استفاده كردهاند[6] و در برخى روايات نيز تأييدى بر آن ذكر شده است.[7] از سوى[1]. تفسير ابن كثير، ج3، ص 423؛ المفصل، ج 1، ص 307- 308؛22 -/21 .P ,1 .loV ,QE [2]. الاحتجاج، ج 2، ص333- 334؛ كنزالعمال، ج 12، ص 479- 480؛ بحارالانوار، ج 11، ص 353، 356 و 360 [3]. الميزان، ج 10، ص30؛22 -/21 P ,1 .loV ,QE [4]. جامعالبيان، مج5، ج 8، ص 280-/ 284؛ البداية والنهايه، ج 1، ص 145؛ بحارالانوار، ج 11، ص 353 [5]. نمونه، ج 21، ص351 [6]. قصص الانبياء، ابنكثير، ص 113 [7]. البداية والنهايه،ج 1، ص 126؛ فتح البارى، ج 8، ص 444