سعدبن عباده و نعمان بن
مالك بودند؛ با اين استدلال كه باقى ماندن در شهر، بر ضعف و ترس مسلمانان حمل و
سبب گستاخى مشركان مىشود و در جاهليّت هرگاه به ما حمله مىكردند و ما در شهر
مىمانديم تا زمانى كه بيرون از شهر با آنها نمىجنگيديم، طمعشان از ما قطع
نمىشد.[1] سيرهنويسان اتّفاق نظر
دارند كه نظر پيامبر صلى الله عليه و آله در ابتدا، ماندن در شهر بود[2] و بر اساس خوابى كه ديده بود، خروج از
مدينه را نمىپسنديد.[3]
در نقلهاى تاريخى، در اين كه آيا ماندن در شهر، وحى الهى يا نظر شخصى رسول خدا
بوده، اشارهاى نشده است و خود حضرت هم بر عقيده خويش به صورت دستور الهى و وحيانى
بودن آن اصرار نكرده است و بعيد مىنمايد كه اگر چنين بود، آن را ابراز نمىكرد.[4] سرانجام پيامبر صلى الله
عليه و آله به جهت اصرار مسلمانان[5] و احترام به نظر اكثريّت[6]، نظريّه خروج از مدينه را پذيرفت و پس از اقامه نماز جمعه، مسلمانان
را موعظه و به جهاد امر كرد و پيروزى آنان را در گرو صبر دانست؛[7] آنگاه لباس رزم پوشيده، آماده حركت
به سوى احُد شد. آنان كه بر خروج از مدينه اصرار داشتند؛ گفتند شايسته نيست خلاف
رأى پيامبر صلى الله عليه و آله عمل كنيم. حضرت فرمود: هنگامى كه پيامبرى لباس رزم
بپوشد شايسته نيست آن را بيرون آورد، مگر آن كه با دشمنى بجنگد.[8] رسول خدا صلى الله عليه و
آله عبداللّه بن مكتوم را جانشين خود در مدينه قرار داد[9] و با 1000 نفر از مهاجر و انصار كه 100 تن از آنان زره پوشيده
بودند،[10] رهسپار اردوگاه احُد شد.[1]. السيرة النبويه،ابن هشام، ج 3، ص 63؛ الطبقات، ج 2، ص 29؛ المغازى، ج 1، ص 210 [2]. الصحيح من سيره، ج6، ص 106 [3]. السير و المغازى،ص 324؛ الطبقات، ج 2، ص 29 [4]. سيره رسول خدا، ص459- 460 [5]. السيرةالنبويه،ابنكثير، ج 2، ص 329؛ الصحيح من سيره، ج 6، ص 106 [6]. نمونه، ج 3، ص 72 [7]. المغازى، ج 1، ص213؛ المنتظم، ج 2، ص 263 [8]. السيرةالنبويه،ابن هشام، ج 3، ص 63؛ دلائل النبوه، ج 3، ص 207- 208 [9]. الطبقات، ج 2، ص29؛ الكامل، ج 2، ص 150 [10]. السيرة النبويّه،ابن هشام، ج 3، ص 63؛ الطبقات، ج 2، ص 29