كَما زَعمتَ عَلينا
كِسَفاً أو تَأتى بِاللّهِ والمَلئِكةِ قَبيلًا* أو يَكونُ لَكَ بَيتٌ مَن زُخرُفٍ
أو تَرقى فىالسَّماءِ و لَن نُؤمِنَ لِرُقيّكَ حتّى تُنزّلَ عَلينا كتباً
نَقرؤه قُل سُبحانَ ربّى هَل كُنتُ إلّا بَشراً رَسولًا».
(اسراء/ 17، 90- 92- 93) واحدى از ابنعبّاس نقل مىكند كه ابوجهل و سران قريش بر
آن شدند تا با پيامبر مجادله كنند و از او خواستند تا از كارهايش دست بردارد. وقتى
پافشارى پيامبر را ديدند، تقاضاهاى ديگرى را مطرح كردند كه اين آيات، بيانگر آن
است[1]: و گفتند: هرگز به تو ايمان
نمىآوريم، مگر آنكه براى ما از زمين چشمهاى بجوشانى يا باغىاز خرما و انگور
داشته باشى و در ميانش، جويباران را جارى سازى يا پارههايى از آسمان را چنانكه
گمان دارى بر سر] ما بيندازى يا خدا و فرشتگان را روياروى ما بياورى يا تو را
خانهاى از زر و زيور باشد، و بالا رفتنت را باور نكنيم، مگر آنكه كتابى براى ما
فرود آورى كه بخوانيمش. بگو پاك و منزه است پروردگارم. آيا من جز بشرى هستم كه
پيامبرم؟ 16. به نقلى، ابوجهل يكى
از مسخرهكنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان به شمار آمده[2] كه خداوند درباره آنان آيه 95 حجر/ 15
را نازل فرمود: «إنّا كفينك المستهزءين»؛ هرچند در ديگر
تفاسير، ذيل اين آيه نامى از او به ميان نيامده است. 17.
«و مِنهم من يَستَمِعُ إليكَ و جَعَلنا عَلى قُلوبهم أكِنّةً أن يَفقَهوه و فى
ءَاذَانهم وَقراً و إن يَروا كُلَّ ءايةٍ لايؤمِنوا بِها حَتّى إذا جاءُوكَ
يُجدِلونَك، يَقولُ الَّذين كَفروا إن هذا إلّا أسطيرالأوَّلين». (انعام/ 6، 25) گفتهاند: اين آيه، در شأن ابوجهل و ديگر سران مشرك
نازل شده كه گرد هم آمده تا در باب سخنان پيامبر گفتوگو كنند. ابوسفيان گفت: من
بعضى از گفتههاى او را حق مىدانم؛ امّا ابوجهل از او خواست كه هرگز به آن اقرار
نكند، و در روايت ديگرى است كه گفت: مرگ براى ما، از اقرار به آن آسانتر است و
اين آيه نازل شد.[3] 18. از سدّى نقل شده كه
اخنسبنشريق در خلوت از ابوجهل درباره پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد[1]. اسباب النزول، ص246- 247 [2]. التعريف، ص 163 [3]. تفسير بغوى، ج 1،ص 91