ثانياً ترتيب آيات نشان
مىدهد كه ماجراى احتجاج برضدّ ستارهپرستان، در شامگاه همان روزى بوده كه
ابراهيم عليه السلام برضدّ بتپرستى احتجاج كرده و در نتيجه به دست مىآيد كه او
روز را تا شام به ردّ بتپرستى و شب را تا طلوع خورشيد، به احتجاج برضدّ ستارهپرستى
و ماهپرستى پرداخته و هنگام طلوع خورشيد، ربوبيّت آن را نفى و توحيد را اعلام
كرده است.[1] بنابراين، گويا مجموع احتجاجهاى او
طىّ مدت تقريباً دو روز و يك شب (شبى كه در ميان دو روز بوده) رخ داده و پايان
يافته است؛[2] هرچند بعضى، احتمال اين كه ستاره را
در يك شب و ماه را در شب بعد ديده باشد[3] يا آن كه اين ماجرا در سه شب واقع شده باشد[4] را منتفى ندانستهاند. ثالثاً با نظر به اين كه
سيّاره زهره به سبب نزديك بودن مدار آن با خورشيد، بيش از 47 درجه] از آن فاصله
نگرفته و پيوسته همراه آن است، هنگامىكه تحتالشعاع نباشد، گاهى در صبحگاهان پيش
از طلوع خورشيد در مشرق ظاهر مىشود و گاهى در شامگاهان پس از غروب آن در مغرب
پديدار مىگردد؛ آنگاه در برخى شبها كه ماه در «مقابله» قرار دارد (چون شبهاى
هيجدهم، نوزدهم و بيستم) غروب سيّاره زهره با فاصله يكى دو ساعت با طلوع ماه همراه
است؛ از اينرو و با توجّه به ظاهر آيات 76- 77 انعام/ 6 كه طلوع ماه را به افول
كوكب متّصل ساخته و نيز درخشندگى خاصّى كه ستاره ياد شده دارد كه با فرا رسيدن شب
پيش از هر ستارهاى توجّه بيننده را به خود جلب مىكند، به دست مىآيد كه در ميان
سيّاراتى كه صابئان آنها را مىپرستيدهاند، زهره، انطباقپذيرترين سيّاره با
ويژگىهايى است كه آيه ارائه داده است.[5] روايات اهل بيت عليهم السلام نيز كوكب ياد شده را زهره دانستهاند؛[6] ولى از ابنعبّاس نقل شده كه آن را
مشترى دانسته.[7] بعضى به قرينه آيه 49 نجم/ 53: «و أَنّهُ هُو رَبُّ الشّعرَى»
كه جملهاى از صحف ابراهيم عليه السلام را باز گفته است، ستاره ياد شده را شعراى
يمانى دانستهاند.[8][1]. الميزان، ج 7، ص183- 184 [2]. همان، ص 160 [3]. المنار، ج 7، ص560 [4]. منشور جاويد، ج11، ص 228 [5]. الميزان، ج 7، ص174 [6]. قصص الانبياء،راوندى، ص 107- 119؛ بحارالانوار، ج 11، ص 79 [7]. المنار، ج 7، ص556- 557؛ تفسير مراغى، مج 3، ج 7، ص 170 [8]. الارتباط الزمنى،ص 92