اعلام مكرّر قرآن درباره
ابراهيم كه: «و مَا كانَ مِن المُشرِكين»
(بقره/ 2، 135؛ آلعمران/ 3، 67 و 95؛ نحل/ 16، 123) گواهى ديگر بر اين مطلب است؛[1] بنابراين براى توجيه گفته ابراهيم
عليه السلام: «هذا رَبّى» نيازى نيست كه سخن او را
بر استهزا[2] حمل كنيم يا چنين توجيه كنيم كه او
خودِ كواكب ماه و خورشيد را نديده، بلكه نور آنها را ديده و گمان كرده كه اين نور
پروردگار است و مقصود او از «هذا ربّى» آن است كه پروردگار، نور خود را به من نشان مىدهد[3] يا جملهاى را در تقدير گرفته،
بگوييم: اصل سخن اين بوده كه «يقولون هذا ربّى»[4] يا «هذا دليل على ربّى»[5] و يا «هذا ربّى على زعمكم».[6] ب: جمله «و كَذ لِكَ نُرِى إِبرهيم ...»
(انعام/ 6، 75) كه به بطلان الوهيّت اصنام در آيه 74 اشاره دارد، به ضميمه تعبير «فلمّا» در آيه 76 كه ارتباط ما
بعد به ماقبل را مىرساند، نشان مىدهد كه آيات، به هم مربوط، و استدلال در امر
اجرام با استدلال در امر اصنام، يك جريان به هم پيوسته است؛ در نتيجه آشكار
مىسازد كه كلمه «نُرى» قضيهاى در گذشته را باز مىگويد كه همچنان ادامه يافته و
منظور از آيه اين است كه ما ملكوت آسمان و زمين را به ابراهيم نشان داديم و اين
امور، او را بر آن داشت كه با پدرش آزر، در زمينه پرستش بتها به محاجّه برخاسته،
گمراهى آنان را روشن سازد و با اين موهبت او را همچنان كمك كرديم تا آنگاه كه
شب، وى را فرا گرفت و ستارهاى را ديد ...؛[7] بنابراين اوّلًا احتجاجهاى ابراهيم بر ضدّ بتپرستى و اجرامپرستى
دستاورد مشاهده ملكوت آسمانها و زمين بوده است.[8][1]. الهدى الى دينالمصطفى، ج 1، ص 75- 80 [2]. التفسير الكبير، ج13، ص 49؛ قصص الانبياء، شعراوى، ج 1، ص 493 [3]. تفسير قرطبى، ج 7،ص 19 [4]. التفسير الكبير، ج13، ص 50 [5]. كشف الاسرار، ج 3،ص 409 [6]. تفسير قرطبى، ج 7،ص 19؛ التفسير الكبير، ج 13، ص 49 [7]. الميزان، ج 7، ص169- 170 و 173 [8]. الميزان، ج 7، ص184- 185