نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 565
همه كمالات است رها نمىكنند، هر ميل و محبتى در برابر عشق خدا در نظرشان بى
ارزش و ناچيز است، اصلا آنها غير او را شايسته عشق و محبت نمىبينند، جز به خاطر
او، و در راه او كار نمىكنند، در درياى بيكران عشق خدا آن چنان غوطهورند كه
علىوار مىگويند:
فهبنى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك!:
" گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم اما با فراق و دورى تو چكنم" [1] اساسا عشق
حقيقى هميشه متوجه نوعى از كمال است، انسان هرگز عاشق عدم و كمبودها نمىشود، بلكه
همواره دنبال هستى و كمال مىگردد و به همين دليل آن كس كه هستى و كمالش از همه
برتر است از همه كس به عشق ورزيدن سزاوارتر مىباشد.
كوتاه سخن اينكه همانطور كه آيه فوق مىگويد: عشق و علاقه افراد با ايمان نسبت
به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهاى پنداريشان ريشهدارتر و عميقتر و
شديدتر است.
چرا چنين نباشد آيا كسى كه واقعيتى را دريافته و به آن عشق مىورزد با كسى كه
گرفتار خرافه و تخيل است مىتواند يكسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه
مىگيرد اما عشق كافران از جهل و خرافه و خيال!.
و باز به همين دليل عشق نخست به هيچوجه متزلزل نمىگردد ولى عشق مشركان ثبات و
دوامى ندارد.
لذا در ادامه آيه مىفرمايد:" اين ظالمان هنگامى كه عذاب الهى را مشاهده
مىكنند و مىدانند كه تمام قدرتها به دست خدا است و او داراى مجازات شديد
است" در آن هنگام متوجه زشتى اعمال خود و بدى عاقبت كارشان مىشوند و اعتراف
مىكنند كه انسانهاى منحرفى بودهاند