نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 535
شد، فرزندش همراه شتران در باديه بود، در همان لحظه به او خبر دادند كه شتر
خشمگين فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حيات گفته، زن با ايمان به كسى كه خبر
مرگ فرزند را براى او آورده بود گفت از مركب پياده شو، و به پذيرايى از مهمانها
كمك كن، گوسفندى حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح كند و سرانجام غذا آماده شد و
به نزد ميهمانان گذاشت آنها مىخوردند و از صبر و استقامت اين زن در شگفت بودند،
يكى از حاضران مىگويد: هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شديم، زن با ايمان نزد ما آمد
و گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه از قرآن به خوبى آگاه باشد، يكى از حاضران گفت:
بلى من آگاهم، گفت آياتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مايه تسلى خاطر من
گردد، او مىگويد:
خداحافظى كرد سپس رو به قبله ايستاد و
چند ركعت نماز گذارد، سپس عرض كرد اللهم انى فعلت ما امرتنى، فانجز لى ما
وعدتنى:" خداوندا! من آنچه را تو دستور داده بودى انجام دادم، و رشته شكيبايى
را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده دادهاى بر من ارزانى
دار".
سپس اضافه كرد:" اگر بنا بود در اين جهان كسى براى كسى بماند ...
يكى از حاضران مىگويد من فكر كردم مىخواهد بگويد فرزندم براى من باقى
ميماند، اما ديدم چنين ادامه داد پيامبر اسلام محمد ص براى امتش باقى
ميماند"! [1]