responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 404

مى‌كرد گفت: نه، به خدا سوگند اين انصاف نيست كه رسول خدا 6 با اينكه خداى تعالى از گذشته و آينده او در گذشته حركت كند و در شدت حرارت و گرد و غبار و با سنگينى سلاح راه بپيمايد و در راه خدا جهاد كند، آن گاه ابو خيثمه كه مردى نيرومند است در سايه آلاچيق و در كنار همسران زيباى خود به عيش و لذت بپردازد، نه به خدا سوگند كه از انصاف بدور است.

اين بگفت و از جا برخاست شتر خود را آورد و اثاث سفر را بر آن بار كرد و به رسول خدا 6 ملحق شد. مردم وقتى ديدند سوارى از دور مى‌رسد به رسول خدا 6 گزارش دادند، حضرت فرمود: بايد ابو خيثمه باشد. ابو خيثمه نزديك شد و جريان خود را بعرض رسانيد. حضرت جزاى خير برايش طلب نمود و براى او دعاى خير فرمود.

ابو ذر نيز سه روز از رسول خدا 6 تخلف كرد، جريان كار او اين بود كه شترش ضعيف و لاغر بود و در بين راه از پاى درآمد، و ابو ذر ناگزير شد اثاث خود را از پشت شتر پائين آورده، بدوش خود بكشد. بعد از سه روز مسلمانان ديدند مردى از دور مى‌رسد، به رسول خدا 6 گزارش دادند، حضرت فرمود: بايد ابو ذر باشد. گفتند: آرى، ابو ذر است. حضرت فرمود به استقبالش برويد كه او بسيار تشنه است. مسلمانان آب برداشته، به استقبالش شتافتند.

ابو ذر خود را به رسول خدا 6 رسانيد در حالى كه طرفى آب همراه داشت. رسول خدا 6 فرمود: آب داشتى و تشنه بودى؟ عرض كرد: بلى.

فرمود: چرا؟ عرض كرد در ميان راه به سنگى گودى برخوردم كه در گودى آن آب باران جمع شده بود، وقتى از آن چشيدم ديدم آب بسيار گوارايى است، با خود گفتم از اين آب نمى‌خورم مگر بعد از آنكه رسول خدا 6 از آن بياشامد.

حضرت فرمود: اى ابا ذر! خدا رحمتت كند، تو تنها زندگى مى‌كنى و تنها هم خواهى مرد، و تنها محشور خواهى شد، و تنها به بهشت خواهى رفت. اى ابا ذر! مردمى از اهل عراق بوسيله تو سعادتمند مى‌شوند، آنان به جنازه تو برمى‌خورند، تو را غسل و كفن كرده بر جنازه‌ات نماز مى‌خوانند و دفن مى‌كنند.

راوى سپس اضافه كرده: در ميان كسانى كه از آن جناب تخلف ورزيدند عده‌اى از منافقين بودند و عده‌اى هم از نيكان كه سابقه نفاق از ايشان ديده نشده بود، از آن جمله كعب بن مالك شاعر و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه رافعى بودند. بعد از آنكه خداوند توبه‌شان را قبول كرد، كعب گفته بود: من از خودم در تعجبم زيرا هرگز بياد ندارم كه روزى به مثل آن ايامى كه‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 404
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست