responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 231

و اما اينكه گفت: بعضى از شيعيان از اين نيز تجاوز كرده ... جوابش اين است كه آنچه شيعه به آن معتقد است خيالى نيست كه مشار اليه به شيعه نسبت مى‌دهد، بلكه روايتى است كه شيعه آن را معتبر دانسته و به آن تمسك جسته است و ما آن روايت را در خلال روايات گذشته ايراد كرديم.

[موضوع امارت حاج با مساله وحى آسمانى كه احدى حتى رسول خدا 6 هم حق مداخله و دخل و تصرف در آن را نداشته است فرق دارد]

از اين بيشتر بحث كردن در مساله امارت حاج در سال نهم هجرت دخالت زيادى در فهم كلمه وحى يعنى جمله لا يؤدى عنك الا انت او رجل منك ندارد، چون امارت حجاج چه اينكه ابى بكر متصدى آن بوده و چه على (ع) چه اينكه دلالت بر افضليت بكند و يا نكند يكى از شؤون و شاخ و برگهاى ولايت عامه اسلامى است، وحى مزبور مطلبى است و مساله امارت مساله ديگرى است كه امير مسلمانان و زمامدار ايشان كه بايد در امور مجتمع اسلامى دخالت نموده و احكام و شرايع دينى را اجراء كند بايد در آن نيز مداخله نمايد، بخلاف معارف الهى و موارد وحيى كه از آسمان در باره امرى از امور دين نازل مى‌شود، كه زمامدار در آن حق هيچگونه دخالت و تصرفى ندارد.

آرى، تصرف و مداخله در امور اجتماعى در زمان رسول خدا 6 تصديش در دست خود آن حضرت بود، يك روز ابى بكر و يا على (ع) را به امارت حاج منصوب مى‌كرد، و روزى ديگر اسامه را امير بر ابى بكر و عموم مسلمانان و صحابه مى‌گردانيد، و يك روز ابن ام مكتوم را امير مدينه قرار مى‌داد با اينكه در مدينه كسانى بالاتر از وى بودند. و بعد از فتح مكه يكى را والى مكه و آن ديگرى را والى بر يمن و سومى را متصدى امر صدقات مى‌كرد، ابا دجانه ساعدى و يا سباع بن عرفطه غفارى را- بنا بر آنچه كه در سيره ابن هشام آمده- در سال حجة الوداع والى بر مدينه قرار داد با اينكه ابو بكر در مدينه ماند و بطورى كه بخارى و مسلم و ابو داود و نسايى و غير ايشان روايت كرده‌اند به حج نرفت. اينگونه انتخابات تنها دلالت بر اين دارد كه رسول خدا 6 اشخاص نامبرده را براى تصدى فلان پست، صالح تشخيص مى‌داده، چون زمامدار بوده و به صلاح و فساد كار خود وارد بوده است.

و اما وحى آسمانى كه متضمن معارف و شرايع است نه رسول خدا 6 در آن حق مداخله‌اى داشت، و نه كسى غير از او، و ولايتى كه بر امور مجتمع اسلامى دارد هيچ گونه تاثيرى در وحى ندارد، او نه مى‌تواند مطلق وحى را مقيد و مقيدش را مطلق كند، و نه مى‌تواند آن را نسخ و يا امضاء نموده و يا با سنت‌هاى قومى و عادات جارى تطبيق دهد، و به اين منظور كارى را كه وظيفه رسالت اوست به خويشاوندان خود واگذار كند.

آرى، خلط ميان اين دو باب است كه باعث مى‌شود معارف الهى از اوج بلند و مقام‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 9  صفحه : 231
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست