نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 7 صفحه : 96
و همچنين آيات بسيارى
ديگر.
بيشتر مفسرين
هم اينگونه اوصاف را حمل بر تشبيه و كنايه كردهاند، و ليكن ما در بعضى از مباحث
گذشته خود مكررا بيان كرديم كه براى اينگونه اوصاف، معنايى از حقيقت نيز هست- به
آن مباحث رجوع شود-.
اين آيه
دلالت مىكند بر اينكه به زودى در عالم آخرت خداى تعالى حقيقت را به كفار و مشركين
فهمانيده و دعوت خود را به گوششان فرو خواهد كرد، همانطورى كه در دنيا به مؤمنين
فهمانيده و شنوانيد. بنا بر اين، انسان- چه مؤمن و چه كافر- ناگزير است از فهميدن
حق در دنيا يا در آخرت.
بحث
روايتى
قمى در تفسير
خود مىگويد: و در روايت ابى الجارود است كه امام ابى جعفر (ع) فرمود، رسول خدا
6 به اسلام آوردن حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف بسيار علاقه داشت و او را به
اسلام دعوت نموده خيلى سعى مىكرد بلكه قبول كند، ليكن بدبختى بر او غلبه كرده از
قبول اسلام سرباز زد، اين معنا بر رسول خدا 6 گران آمد، لذا اين آيه نازل شد:(
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ)- تا آنجا كه
مىفرمايد-(نَفَقاً فِي الْأَرْضِ )[1].
مؤلف: اين
روايت علاوه بر ضعف سند و ارسالش با ظاهر روايات بسيارى كه دلالت دارد بر اينكه
سوره انعام يك جا نازل شده سازگار نيست، گر چه ممكن است آن را چنين توجيه نمود كه
اين واقعه قبل از نزول اصل سوره رخ داده و اين آيه به عنوان انطباق، اشاره به آن
فرموده است.